کد خبر: ۸۰۶
تاریخ انتشار: ۱۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۴۸
نقش عارضه‌یابی در مشاوره

یک فنجان قهوه با مشاور مدیریت

باید پذیرفت که برای بسیاری از ما، لذت تجویز از لذت تشخیص بیشتر است. فکر می‌کنم این را هر کسی که حتی مدتی کوتاه در حوزه ی مشاوره مدیریت فعالیت کرده باشد، تایید می‌کند. واقعیت این است که تجویز، انرژی کمتری هم می‌برد. کافی است نسخه‌های از پیش آماده‌ای را در حوزه‌های مختلف داشته باشی تا بسته به سلیقه‌ و توانمندی خودت و ترجیح و علاقه‌ی شخصی طرف مقابل، یکی از آن نسخه‌ها را ارائه کنی.

اگر هم نسخه جواب نداد، راه حل‌های خوبی پیش رو داری. رولف راجرز با کمی اغراق، بیان می‌کند که بسیاری از مشاوران، پیشنهادهای اولیه‌ی خود را با «اصلاح مکانیزم فروش» آغاز می‌کنند و زمانی که پیشنهادها اثربخش نبود، می‌گویند که «بازاریابی و بازارشناسی» راه حل شماست و زمانی که پیشنهادهای بعدی به نتیجه نرسید اعلام می‌کنند که تا یک «استراتژی» مشخص تدوین نکرده باشید، نمی‌توان به موفقیت برنامه‌ های بازاریابی امیدوار بود. اگر استراتژی هم جواب نداد ضعف را در «جاری سازی استراتژی» می‌بینند و اگر جاری سازی استراتژی را به دست آنها بسپارید، در صورت عدم موفقیت خود اعلام می‌کنند: «نظام کنترل و ارزیابی استراتژی» به درستی مستقر نبوده است و اگر تا این مرحله را هم به خودشان واگذار کنی، در نهایت در خصوص «ابهام و اقتضا» و «نقش آن در مدیریت» حرف می‌زنند و در نهایت برای تو «دوره‌های آموزشیمدیریت بحران» می‌گذارند و خوشبختانه در این مرحله، مسئولیت همواره با تو است و اگر شکست خوردی نشان می‌دهد که «مرد بحران‌ها» نیستی و به جای «مدیریت» باید بکوشی «رهبر» خوبی باشی…
یک فنجان قهوه با مشاور مدیریت

اما یک واقعیت وجود دارد و آن اینکه، زنجیری که در بالا تصویر شد، یک حلقه مفقوده در ابتدا دارد و آن، «عارضه یابی سازمان» است. قرار نیست نسخه‌ی از پیش تعیین شده‌ای برای یک سازمان وجود داشته باشد. آنچه قطعی است، نیاز یک سازمان به «عارضه یابی» است. عارضه یابی سازمانی، یک مد مدیریتی نیست که مانند بسیاری از مدهای دیگر، دیروز و امروز به ادبیات حوزه مدیریت افزوده شده باشد. آلدفر حدود سه دهه پیش در نشریه‌ی Professional Psychology که انجمن روانشناسی آمریکا منتشر می‌کرد راجع به اهمیت این حوزه صحبت کرد و هدف عارضه یابی را «ایجاد تصویر و درک مشترک در تمام سازمان از سیستم موجود و بر اساس آن تصمیم گیری در مورد نیاز یا عدم نیاز به تغییر» عنوان کرد. او عارضه یابی را یک مفهوم «بازگشتی» می‌داند. به معنای اینکه وضعیت موجود سازمان ارزیابی شده و بر اساس آن تصمیم هایی برای تغییر اتخاذ میشود و بر اساس نتایج تغییر، در خصوص «صحت تشخیص یا اصلاح آن» تصمیم گیری میشود. آلدفر، بکهارد، لوینسون و همه ی کسانی که بعداً در این حوزه کار کردند، بر سهم زیاد «علوم رفتاری» در عارضه یابی صحیح تاکید کرده اند. شاید مهم ترین دلیل این تاکید در آن باشد که به هر حال، نشانه‌های عارضه را پیش از هر چیز می‌توان در کلام و رفتار انسانها تشخیص داد…

البته روی دیگر سکه‌ی عارضه یابی، «تمایل مدیران به تعامل با مشاور» است. چرا که بسیاری از مدیران ترجیح میدهند مشاور بدون دخالت آنها به بهبود وضعیت موجود کمک نموده و به عبارتی تمامی فرایند مشاوره مدیریت را به مشاور تفویض کنند. در آینده در خصوص عارضه یابی سازمانی بیشتر خواهم نوشت…

علیرضا نخجوانی – مشاور مدیریت
منبع: http://www.shabanali.com/ms/?p=3432