کد خبر: ۱۹۹۴
تاریخ انتشار: ۱۴ مهر ۱۳۹۴ - ۱۳:۵۰

اقتصادِ مدرک‌محور و رنجی که می‌بریم.

چرا محل خریدن پیتزا برای عمده ما ایرانی چندان اهمیت ندارد؟!
تا کی باید این وضعیت ادامه داشته باشد؟ این پرسش این سال‌های اخیر بسیاری از مردم، مدیران و حتی مسئولان ارشد کشور ماست. ما امروز شاهد هستیم حتی پیش‌بینی‌های مشاورین اقتصادی ریاست محترم جمهور جناب آقای دکتر حسن روحانی هم از بازار ایران درست از آب درنیامد؛ خب پرسش اینجاست که علت چه بوده است؟


اجازه بدهید با یک مثال، وارد پاسخ اصلی بشوم:

تا حالا از خود پرسیده‌اید چرا خریدن پیتزا برای عمده ما ایرانی چندان اهمیت ندارد که از کجا باشد، اما برای خرید کالایی مانند عسل، بسیار حساس می شویم؟
بله! شاید برخی بگویند: نه! ما هر پیتزایی نمی‌رویم و یا هر پیتزایی نمی‌خوریم.

درست است، ولی صادقانه بخواهیم پاسخ بدهیم، آن قدر فرقی برایمان ندارد که خرید کالایی مانند عسل اهمیت دارد.

اقتصادِ مدرک‌محور و رنجی که می‌بریم.

داشتن نگاه متفاوت، بومی و استراتژی محور تؤام با برنامه ریزی درست، یگانه راه موفقیت اقتصاد ما در بازار امروز ایران است.
دولت محترم و بسیاری شرکت های ایرانی دل به وضعیت لرزان پس از مذاکرات خوش کردند اما در عمل تغییراتی در ساختارهای اجرایی و مدیریتی خودشان انجام ندادند. این موضوع در خصوص سازمان های دولتی ما نیز مصداق دارد: مدیران و کارشناسان عمدتاً غیرمتخصص، ناکارآمد غیرکاربلد و البته سفارشی از نوع بند پ !

این تخریب نیست، بلکه واقعیت جاری سازمان‌های دولتی ماست.
مباحث مدیریت انسانی، بازاریابی، فروش، برندینگ، تبلیغات و ارتباط با مشتریان اگر با برنامه ریزی دلسوزانه صورت نگیرد، تبعات بسیار خطرناکی برای کسب وکارها و سازمان‌های ایران خواهد داشت.

امروزه علم و دانش تخصصی و مبتنی بر تجربه، به سازمان ها و کسب وکارها کمک می کند.
ضمن احترام برای تمامی اساتید گرامی کشور در حوزه بازار و اقتصاد ایران، باید عرض کنم در مشاوره های خود فراوان دیده ام افراد و کسب وکارهایی را که هزینه برای فلان اقا یا خانم دکتر و یا فلان مؤسسه برای شرکت خود نموده اند، اما اصلاً راضی نیستند و حتی نفرین می کنند؛ چرا؟

مهم ترین دلیل علم و دانشی است که صرفاً یک مدرک است و گره از مشکل آنان باز نکرده است؛ مدرکی که حاصل گذراندن دوره های مدیریت، بازاریابی و فروشی است که اصلا و ابدا ارتباطی به بازار ایران ندارد. و یا افرادی که در مقطع کارشناسی، اصلا مدیریت بازرگانی نخوانده اند و هم اکنون در مقام مشاور خود را معرفی می کنند. بدا به حال مدیران، شرکت ها و کسب و کارهایی در ایران که از چنین افراد و مجموعه هایی برای استراتژی بلندمدت بهره می گیرند.

بزرگترین سمی که به جان اقتصاد کشور وارد شد، این بود که افرادی به صرف داشتن مدرک ارشد و دکترا، در مقام مرجع و صاحب نظر برآمدند که البته مهلک ترین زهر برای اقتصاد ایران، ورود اطلاعات و دستورات اقتصادی سکولار محور توسط تحصیل کردگان در اروپا و امریکا بود که با دانش غیر کاربردی خود برای بازار ایران، هزاران کارشناس و مدیری را تربیت کرده و آموزش داده اند که نمی توانند در اقتصاد ایران حرفی برای گفتن داشته باشند.
بزرگترین تأیید برای این گفته، وضعیت امروز اقتصاد ماست که شاهد هستیم هر روز نارضایتی بالاتر می‌رود و اوضاع عملاً از دست وزیران ما نیز خارج شده است.

اقتصادِ مدرک‌محور و رنجی که می‌بریم.

من نمی‌خواهم سیاه‌نمایی کنم و یا نقاط مثبت را بیان نکنم، ولی باید ببینیم برآیند امور اقتصادی کشور در نهایت حال عموم مردم را بهتر کرده است یا نکرده است: آیا معنی موفقیت در مدیریت اقتصادی جز این است؟

نمود بارز این سموم را در وضعیت امروز شاهد هستیم:

۱. بازار غیررقابتی و سکولار محور
۲. بازار غیراسلامی
۳. بازار مخلوط به انواع ربا و مال حرام
۴. مدیریت منابع انسانی ظالمانه و غیراسلامی که تنها یک نمود بارز آن، موقت بودن و سفیدبودن ۹۰% قراردادهای کارگری است.

ما هم اکنون با مشکلات جدی روبرو هستیم و اگر دیر بجنبیم، ضربات مهلکی به کشور، حاکمیت و اقتصاد ما وارد خواهد شد که دست کمی از حمله عراق به میهن عزیزمان ندارد.
وقت آن رسیده در حوزه اقتصاد و بازار خود، تصمیم های بزرگ بگیریم.
تصمیم‌های بزرگ همانند دوران دفاع مقدس، بها دادن عملی به جوانان ماست.
جوانانی که به راحتی می‌توانند امور را با جرأت و شهامت مدیریت بکنند. جوانانی که هم تجربه و دانش کاربردی در بازار و اقتصاد ایران را دارند و هم درسش را خوانده‌اند.

منبع: http://madiseh.blog.ir