باشند و این تا زمانی است که شخص فرصت ارزیابی وامتحان صحت و سقم آنها را در قبال جهان واقعی داشته باشد.
این بدان معناست که دانشآموز باید فرصت داشته باشد تا آنچه را ویلیام بولد، عصر تصادف در تغییر تاریخی مینامد در عمل ببیند. فقط با تلاش برای تغییر محیط اجتماعی و فیزیکی، دانشآموز میتواند صحت و سقم آنچه را که مدرسه به عنوان دانش به او میدهد، دریابد.
اکنون معلمان وظیفه دارند به دانشآموزان کمک کنند و همینطور آنها را به ابزار و نگرشی مجهز سازند که در اواسط این گذار تاریخی، بقایشان را حفظ کنند. همچنین نیاز مضاعف به پندارهای مثبت در مورد آینده وجود دارد. مردم باید حس کنند که میتوانند کاری انجام دهند و این احساس باید در مدارس رشد پیدا کند و آغاز شود.
در کتابی به نام »تدریس به مثابه فعالیتی مخرب» به معلمهای مدارس عمومی پیشنهاد میشود که دانشآموزانشان را به ( :Built -in crapdetectorحس تشخیص زوائد انفکاک ناپذیر) و برخورد جستجوگرانه مجهز کنند. باید به دانشآموزان روشهای تحقیقی و جستجوگرانه را آموخت. باید به آنها اعتقاد و اطمینان داد تا سوال کنند و به حقیقت و روشنی برسند از آن پس این شناخت چارچوبی برای قضاوت توام با خوشبینی وامید فراهم میآورد. کسی که چنین دیدی داشته باشد امکان عمل براساس قضاوتش را مهیا میکند و این در حالی است که ممکن است شرایط متغیر، چارچوبی را نیز تغییر دهد.
از این رو دانشآموز به چیزی بیش از زوائد نیاز دارد. آنها به یک گردش نیز احتیاج پیدا میکنند. دانشآموز باید قادر باشد عمل کند و خود را با تغییرات سازش دهد تا اینکه بقای انسانیاش را حفظ کند این در حالی است که شکل حادی از فشارهای فرهنگی، شوک آینده را تحمل میکند.
۱- بصیرت توسعه چشم انداز زمان آینده در اوایل زندگی
چشمانداز زمانی آیندهنگر یا چشمانداز فرد از نقش اجتماعی آینده و پیشگوییها،شرایط لازم را برای دستیابی به آنهافراهم میآورد. تحقیقات نشان میدهد که تلاش بیوقفه تنها برای کسی معنا دارد که به نتیجه موفقیتهای خویش در چشماندازی که از آینده پیش روی دارد، فکر کند.
لذا برنامه ریزان درسی باید زمینه توسعه دیدگاه فوق را فراهم آورند .
۲- بصیرت دانشآموزان به عنوان منابع (به معنای عمومی)
دانشآموز باید یک درس خواندن و تحصیل و کنکور - شود. طرحهایی باید در مدارس و کلاسهای درس به اجرا درآید که به دانشآموزان بیاموزاند غالبا آینده باید محتوا را ارتقا دهد و دانشآموزان را به عنوان درس خواندن و تحصیل و کنکور - ی برای آفرینش آینده در بر گیرد.
۳ - بصیرت مهارتهای آینده مدار
در شیوه آموزش و یادگیری آینده مدارانه بچهها باید وارد عمل شوند و به عنوان یکی از منابع انسانی شرکت داشته باشد.
بیشتر روشهای تعلیم و تربیتی گرایش به تاکید بر گذشته یا زمان حال دارد. آنچه در بسیاری از کلاسها جریان دارد تقریبا جهانی راکد و ایستا است و طرز تلقیها و اطلاعات ویژه برای پیشگویی آینده به گونهای است که ذهنیت کودکان را جهتدار میکند در حالی که منطقی به نظر نمیرسد که دانشآموزان جوان برای فردایی آموزش ببینند که فقط یک نفر احتمال آن را میدهد یا آن گونه خیال بافی کرده و به تصویر کشیده است.
۴- بصیرت درهم تنیدگی موضوعات درسی
زندگی مخلوط است از همه چیز، همان طور که جنگل مجموعهای است از همه چیز. در جنگل زندگی، درهم تنیده است و بین همه چیز، نوعی پیوند، همسازی و هم آوایی وجود دارد. یکپارچگی، پیوستگی، آمیختگی و درهم تنیدگی پدیدههای زندگی را میتوان برای دانشآموزان حسی کرد و به آنها نشان دادکه مجموع موضوعات درسی روی هم یک کل را تشکیل میدهند به طوری که تمام اجزای این کل با هم پیوندهای ناگسستنی دارند. معلمانی که در حرفه خود به مهارت رسیدهاند مدام در پی آن باید باشند تا ببینند چگونه میتوان ریاضی را در ورزش یاد داد،شعر و سرود را به علوم پیوند زد. مباحث دینی را با علوم مختلف دمساز کرد و...
۵- بصیرت عدم محدودیت ابزارهای آموزشی
تمامی آنچه که در زندگی هست بهترین، طبیعیترین، کاراترین ابزارهایی هستند که میتوانند برای یاد دادن بهکار گرفته شوند. ابزارهای آموزشی محدودیت ندارند. مشکل اساسی یاددهندگان این است که نحوه استفاده از آنچه را که در دسترس دارند و دور برشان موج میزند، نمیدانند.
متاسفانه گاه معلمان نمیدانند چه ابزار مفیدی برای یاد دادن در دسترس دارند و گاه میدانند ولی نمیتوانند آنچه را در اختیار دارند به ابزار آموزشی تبدیل کنند اگر بتوان به همه چیز با دید آموزشی نگاه کرد و مدام مشغول یاد دادن به فراگیران بوده و از این کار لذت برده میشود.
۶- بصیرت بطلان اصل قطعیت
تعلیم و تربیت به تفکر اهمیت لازم را نمیدهد، بیشتر به محفوظات گرایش دارد. به خاطر اینکه تقریبا مدارس و دانشگاهها تحت تسلط اصل قطعیت قرار دارند. بنابراین اصل برای هر پرسش یک پاسخ درست و یک پاسخ غلط وجود دارد اصل قطعیت نه تنها بر محتوای دروس بلکه بر قواعد رفتار بچهها نیز حاکم است. دانشآموزان در مییابند که در مباحث مربوط به رفتار خودشان هیچ سهمی ندارند. مادامی که اصل قطعیت بر کتب درسی و نظام آموزشی حکمفرماست فکر کردن به دانشآموزان آموخته نمیشود. حفظ کردن، آموزش نیست و جوابها دانش نیستند.
۷- بصیرت بطلان اصل اندازه گیری
اصل اندازهگیری این طور توصیف میشود که هیچ چیز ارزش واقعی ندارد مگر اینکه بتوان آن را اندازهگیری نمود و برایش مقدار عددی فرض کرد. مقایسه محفوظات علمی یک دانشآموز با دیگران اساس اندازهگیری آموزشی است.
محتوای کتب درسی و روش ارزشیابی از آموختههای فراگیران از نکات قابل تاملی است که برنامهریزان درسی باید بدان توجه نمایند (تحصیل به واسطه اصل قطعیت و اصل اندازه گیری در فعالیتهای ارزشمند حل مسئله، تفکر و خلاقیت عقیم مانده است).
۸- بصیرت مدرسه هوشمند
مدارس هوشمند مدارسی هستند که خصوصیت مدارس مجازی و همچنین تدریس رو در رو را با هم دارند. دانشآموز پس از حضور در کلاس درس فعالیتهای کلاسی خود را در کتابخانهها و آزمایشگاههای مجازی و سایتهای اطلاعرسانی پیگیری میکند. برنامه ریزان درسی باید زمینه آشنایی معلمان و دانشآموزان در این رابطه را مهیا سازند.
۹- بصیرت تکنولوژی اطلاعات
در برنامهریزان درسی به کمک تکنولوژی اطلاعات آموزش فعال دو طرفه طراحی میشود. نظام آموزشی از حالت بالا به پایین به وضعیت شبکهای تبدیل و یادگیری به صورت شکلگیری فعال مفاهیم تعریف میشود و دانشآموز مسئولیت بیشتری را در قبال یادگیری به عهده میگیرد.
برنامه ریزان درسی در راستای بهکارگیری تکنولوژی اطلاعات )IT( بهکارگیری نرمافزارها را در سرلوحه کار خود قرار دهند، تغییرات لازم را در کلاسهای درس با استفاده از سیستم چند رسانهای ملحوظ دارند، استفاده گسترده از شبیهسازها را در دستور کار خود قرار دهند و مدرسه مجازی به عنوان یک واقعیت پذیرفته شده معرفی میگردد.
۱۰- بصیرت قرار دادن دانش مولد به عنوان هدف برنامه تحصیلی
روانشناسان آموزشی بین دانش راکد (دانشی که مورد استفاده قرار نمیگیرد( و دانش مولد (دانشی که در حل مسائل معنادار بهکار میرود) تفاوت قائل هستند و معتقدند که دانش مولد باید هدف برنامه تحصیلی باشد.
۱۱- بصیرت مشارکت واقعی
مشارکت از جوانان مسئله پیچیدهای است که نه تنها با انگیزههای روبه رشد و تواناییهای آن، بلکه برحسب بافت فرهنگی و خانوادگی معین نیز تغییر میپذیرد. در فرهنگهایی که بزرگسالان خود فرصت اندکی برای اثرگذاری بر تصمیمات جامعه دارند، نوجوانان میتوانند به نیروهای مبتکر برای تغییر جامعه بدل شوند.
آنچه امروز شاهد آن هستیم به پذیرش صوری نوجوانان محدود میشود. بر برنامهریزان درسی است که با تمهیدات لازم زمینه شرکت در الگوهای واقعی مشارکت را فراهم آورند و در زمینه ایجاد فرهنگ صحیح مشارکت برنامهریزی نمایند.
۱۲- بصیرت توجه به ادبیات علمی- تخیلی و آزمایشگاه خیال به عنوان ابزاری آموزشی
زمینهسازی و آمادگی برای شناخت آینده، باید عملکردی مداوم در همه سطوح پایهای آموزشی داشته باشد. هنوز بسیاری از دورههای تحصیلی مدارس به لحاظ زمانی بسته و محدود به چشماندازی است که از گذشته آغاز میشود و به حال ختم میشود. به لحاظ منطقی، ابزار مهم آشناسازی دانشآموزان با آیندههای محتمل باید ادبیات علمی- تخیلی باشد. داستانهای علمی تخیلی درس خواندن و تحصیل و کنکور - ی از تخیلات آیندهگرایانه و گنجینه ادبی باشکوهی از رویاها، هراسها و اندیشههای زنان و مردانی است که در پی ارتقای شناخت محیط پیرامون است.
به عنوان یک نتیجهگیری بسیار موجز و فشرده باید عنوان نمود که نبایستی بصیرتهای برشمرده را صرفا مفاهیمی انتزاعی و دور از کاربرد تصور کنیم بلکه فرآیندی بدانیم که به وسیله آن به شاگردان یاد دهیم که چگونه خالص و پاسدار پیشرفت اخلاقی وانسانی و اجتماعی باشند زیرا به آنها حق و وظیفه اکتشاف فردایی را که در راه است، دادهایم.