اما یک رویکرد مناسب برای مقابله با تهدید کاهش میزان کتابخوانی در کشور، رواج یافتن "داستانهای کوتاه" است. داستانهای جذابی که در مدت کوتاه ما را درگیر فراز و فرود شخصیتهایش میکند و میتوانیم در تاکسی، مترو و ... این کتابها را همراه داشته و از خواندن آن لذت ببریم.
محمد علایی
هنرمند دوست داشتنی کشورمان این روزها درگیر چاپ دوم مجموعه داستانهای کوتاهش به
نام "تیله" و "پیله" است و بهانهی بسیار خوبی شد که گزارشگر
پدیده تبار با ایشان مصاحبهای را در فضای کتاب و کتابخوانی صورت بدهد.
- سالهاست که چهرهی محمد علایی را به عنوان بازیگر تئاتر و سینما شناختهایم. برای مخاطبانمان بیشتر خودتان را معرفی کنید.
- بنده محمدحسینی علائی– فرزند فاطمه و ابراهیم متولد یکی از روزهای خوب خدا
- از کی نوشتن را شروع کردید؟
مثل تمام دوستان هنرمند که میگین از کودکی... امّا باور کنید تنها نمره خوب من در تمام دوران تحصیل انشاء بود...
- فضای کتاب و کتابخوانی این روزها چگونه است؟
بیحوصله... دیگه کار از سرانه مطالعه گذشته ما در فقر مطلق کتابخوانی یا اصولاً خواندن کتاب قرار داریم... البته در فضای مجازی خیلی کلمات ردیف میشه و بعد جمله را شکل میده و همانطور که میدونید و میبینید اکثر آدمها درگیر این فضای مجازی هستن، ولی این مطالعه نیست، باید بدونیم چی میخوانیم و چرا میخوانیم... باید تعریف درستی از خواندن داشته باشیم که نداریم...
- چرا در بین شیوههای مختلف نویسندگی، داستان کوتاه را انتخاب کردهاید؟
واقعاً نمیدونم، حدوداً سه سالی میشد که درگیر نوشتن یک داستان بلند و یا به عبارتی رمان هستم و نمیشه که نمیشه. تو این سه سال فقط 20 درصد داستان را پیش بردم، قلم موقع نوشتن داستان کوتاه تو دستم رامتر از رمانه، ذهن و قلم برای نوشتن رمان زیاد حوصله ندارن... نمیدونم چرا...
- شیوهی نویسندگی شما بیشتر نزدیک به کدام نویسندهی مطرح است؟
این را باید خوانندههای داستانهام بگن، ولی زندهیاد استاد احمد محمود برای اولین بار که دو تا از داستانهای کوتاهمو براش خواندم قلمم رو به یکی از نویسندههای ایرانی نزدیک دیده بود و متاسفانه اسم اون نویسنده رو فراموش کردم همینجا باید از استاد احمد محمود که مشوقم بود برای چاپ اولین مجموعه داستانهای کوتاه، قدردانی کنم. چرا که اگر ایشون این انگیزه را به من نمیداد هرگز به فکر چاپ نمیافتادم... برای من استاد، بزرگ مردِ قلم بود و هست و خواهد بود-روحش شاد
- کودکان امروز معنی تیله، تیر کمان، هفت سنگ و بازیهای زمان گذشته را میتوانند درک کنند؟
ما نسل 40 و 50، با تیله نوستالژی داریم. تیله بخشی از زندگی ما رو شکل داده و داستان تیله بخشی از خودمونه. ما نسل کوچه بودیم نسل هفت سنگ، نسل قائم موشک، دزد و پلیس، گل کوچیک و بر عکس این نسل، نسل گلخانهای که هیچ درکی از اون بازیها ندارند که همون بازیها نقطه رشد، رفاقت، همدلی و همکاری رو شکل میداد.
- آیا مجموعههای دیگر آماده چاپ دارید؟
بله مجموعه شعر. البته هیچ ادعایی در این مورد ندارم و هرگز خودم رو شاعر نمیدونم، ولی مجموعهای با نامِ "حوصله خواندن نداری نقطه چین می گذارم..." به امید خدا به زودی از چاپ بیرون میآید.
- با توجه به شرایط امروز که بیشتر وقت آزادمان در شبکههای مجازی هدر میرود، چگونه میشود از داستان کوتاه در این فضا استفاده کرد؟
حس و حالی که خواندن کتاب وقتی تو دستت هست، وقتی ورق میزنی، کتاب رو لمس میکنی... انتقال حس از سر پنجههای دستت شکل میگیره و تمام سلولهات رو درگیر میکنه و تو را با خودش راهی میکنه ولی سردی شبکههای مجازی، تلگرام و.. اون حس خواندن رو بهت نمیده و اون حظی رو که باید ببری نمیبری... مطالعه کردن یعنی کیف کردن، یعنی درگیر شدن، جایگاه داستان کوتاه بهخاطر موجز بودن و سهولت در خوانده شدن و خواننده را به سرعت درگیر کردن، جایگاه ویژهای برای خودش داره، من زیاد با فضای مجازی برای خواندن داستان و یا قصه چه در قالب داستان کوتاه و داستانهای بلند موافق نیستم ولی بودنش بهتر از نبودنش میتونه باشه.
- چگونه میشود که یک کتاب به چاپهای بعدی میرسد؟
استقبال از کتاب شرایط رو برای چاپهای بعدی مهیا میکند.
در پایان این مصاحبه از طرف شرکت پدیده تبار برای شما هنرمند گرانمایه کشورمان آرزوی موفقیت داریم و از وقتی که در اختیارمان قرار دادید، کمال تشکر را می نماییم.
نویسنده محترم اجازه دادند تعدادی از داستانهایشان با اسامی ذیل در سایت شرکت منتشر شود.
1- گلیم 2- مسافر 3- رویا 4- تیله 5-
قربانی 6- ظهر عاشوار
در خبرهای آتی منتظر داستان ها باشید.