دنیای کسب و کار هر روز درحال تغییر و تحول است و به تبع آن کیفیتها، عناصر و استانداردهای این فضا نیز تغییر میکند.
مدیران از جمله اقشار تاثیرگذار و بسیار مهم فضای کسب و کار هستند که اگر میخواهند از قافله تغییرات جا نمانند باید خود را با تغییرات روز منطبق کنند.
مدلهای مدیریتی آینده همگی به دنبال از میان برداشتن موانع از سر راه کارمندان و کمک به پیشرفت آنان است. افراد در ذیل مدیریت به سمت و سوی قدرتمند ساختن و درگیر کردن کارمند در فضاهای گوناگون سوق داه میشوند.
مدلهای سنتی مدیریت زمانی براساس ترس، دستور و کنترل بنا نهاده شد. در روش سنتی کارمندان کار میکردند تا مدیران پیشرفت کنند اما دیگر این دوران به سر آمده و این روزها مدیران همه تلاش خود را میکنند تا با اطمینان، زمینه پیشرفت کارمندانشان را فراهم کنند.
کارمندان بزرگترین سرمایه هر نهاد یا سازمانی هستند. در گذشته مدیر دستور پرش میداد و کارمند فقط میپرسید: چقدر؟! اما امروز مدیران به همراه کارمندان خود از روی موانع میپرند.
در کسبوکار امروز، شاید عملکرد مناسب رهبران در سازمانها شبیه به اکسیژن برای تنفس است. درحال حاضر بیش از 90 درصد از مدیران اجرایی برای توسعه مهارتهای رهبری خود برنامهریزی و سرمایهگذاری میکنند، چراکه دریافتهاند مهمترین مساله در مواجهه با سرمایههای انسانی هر سازمان، رهبری است. مطالعات اخیر انجام شده در موسسه مککینزی نیز بیانگر آن است که رهبری صحیح بخش مهمی از سلامت سازمان را در بر میگیرد که خود عامل مهمی برای رضایت کلیه ذینفعان است.
یکی از مسائل بزرگی که تاکنون در رهبری سازمانی بدون پاسخ مانده است، آن است که رهبران چه رفتارهایی را باید در خود، مورد توجه قرار دهند؟ آیا رهبری دارای روشی استاندارد است یا برای بهبود آن میتوان از رویکردهای توسعهای استفاده کرد؟ آیا نیاز است شرکتها و سازمانها تلاش خود را بر اولویتهایی همچون الگوسازی رهبران، تصمیمگیری، ایجاد چشمانداز و تعیین سبک رهبری سازمانی متمرکز کنند؟ آیا سازمانها باید برای بهبود و ایجاد روشها و کانالهای ارتباطی با رهبران برنامهای جامع داشته باشند؟ شاید پاسخ به سوالاتی که طرح شد، در میزان مشارکت و حضور مدیران ارشد شرکتها در برنامههای توسعه رهبری نهفته باشد، اما جالب است بدانیم که در بررسی انجام شده در موسسه مککینزی تنها 43 درصد از مدیران از به بار نشستن برنامههای توسعه رهبری اطمینان دارند.
آخرین پژوهش انجام شده در موسسه مککینزی نشان میدهد مجموعهای از مهارتهای کوچک (و البته مهم) میتواند احتمال موفقیت رهبران-بهویژه رهبران اجرایی و میانی- را افزایش دهد. با استفاده از تجارب عملی و بررسی متون علمی مرتبط، لیستی از 20 ویژگی رهبران استخراج شده و در میان 189 هزار نفر و در 81 سازمان مختلف مورد بررسی و پرسش قرار گرفته است و در نتیجه مهمترین ویژگی رهبران موفق به دست آمده است. در این پژوهش، یافتههای مهمی استخراج شده است. از میان 20 ویژگی رهبران که بر اساس تجارب قبلی موسسه مککینزی به عنوان مبنا انتخاب شدهاند، چهار رفتار مورد توجه کامل افراد مورد بررسی قرار گرفته است، بهطوریکه 89 درصد پاسخدهندگان این چهار ویژگی را به عنوان اولویتهای اول خود برای یک رهبر موفق معرفی کردهاند.
ویژگی اول
توانایی حل مسائل به صورت اثربخش. یکی از مقدمات مهم در فرآیند تصمیمگیری، حل مساله است، زمانی که اطلاعات مرتبط گردآوری شده، مورد تجزیه و تحلیل و بحث و تبادلنظر قرار میگیرد. در بسیاری از موارد با وجود در اختیار داشتن اطلاعات کلیدی مورد نیاز، اتخاذ تصمیم صحیح و اثربخش برای حل مسائل بزرگ و پیچیده سازمانی دشوار است؛ شاید جالب باشد بدانید بعضی رهبران حتی برای حل تعارضات معمول روزانه بین کارکنان عاجز هستند.
ویژگی دوم
کاملا نتیجهگرا. درباره رهبری سازمانی نکته بسیارمهم و ظریفی وجود دارد، رهبری نه تنها ایجاد و برقراری ارتباط با چشمانداز و تعیین اهداف سازمان است، بلکه دستیابی به نتایج سازمان است. یک رهبر سازمانی شایسته که روحیهای کاملا نتیجهگرا دارد، تاکید بر کارایی و اثربخشی (بهرهوری) و اولویت بر انجام فعالیتهایی با بالاترین درجه اهمیت در سازمان را خواهد داشت.
ویژگی سوم
روحیه جستجوگری رویکردهای متفاوت. این ویژگی در رهبران سازمانی شایسته به خوبی آشکار است. یک رهبر شایسته با در اختیار داشتن این ویژگی، روندهای تاثیرگذار بر سازمان را به خوبی رصد میکند، درک بسیار مناسبی از تغییرات محیطی دارد، کارکنان خود را برای مشارکت و ارائه ایدههای نو برای بهبود عملکرد تشویق میکند، با دقت بین مسائل کماهمیت و پراهمیت سازمان تمایز قائل میشود و وزندهی مناسب برای نیازها و انتظارات ذینفعان سازمانی انجام داده و برای رسیدگی به آنها برنامهریزی میکند. رهبرانی که در این ویژگی قویتر هستند تصمیمگیریهای خود را بر پایه تجزیه و تحلیل اطلاعات حاصل از جستجوگری و به دور از تعصبات انجام میدهند.
ویژگی چهارم
حمایتکننده. رهبران حمایتکننده، احساسات و عواطف کارکنان خود را به خوبی درک میکنند. چنین رهبرانی با بهنمایش گذاشتن اصالت و علاقه صادقانه خود به مهمترین ذینفعان سازمان (کارکنان) و ایجاد اعتماد و الهامبخشی به آنها، کمک میکنند تا بر چالشهای پیشروی خود غلبه کنند. آنها در کارهای گروهی سازمان با هدف افزایش بهرهوری، از میان بردن ترسهای بیجا از تهدیدات خارجی و جلوگیری از اتلاف انرژی کارکنان به دلیل بروز تعارضات داخلی شخصا مداخله میکنند. تجربه نشان میدهد شرایط کسبوکارهای مختلف به سبکهای رهبری متفاوت نیاز دارد. با این حال، آخرین پژوهش انجام شده نشان میدهد چنانچه سازمانها در شرایط فعلی کسبوکار بخواهند برای توسعه رهبران آینده خود سرمایهگذاری کنند، تمرکز بر این چهار ویژگی نقطه شروع خوبی برای انجام این کار است.