روز اول درس بود. همه هیجان زده بودند که با پیتر دراکر کلاس دارند. میگفتند بسیار خودمانی برخورد میکند و شوخ طبع است. همیشه میگوید که مرا پیتر صدا کنید. از اینکه او را دراکر یا پروفسور دراکر صدا کنند خوشحال نمیشد. حدود نیم ساعت قبل از شروع کلاس، نیمی از کلاس شصت نفره پر شده بود.
دانشجویان ارشد و ده نفر از دانشجویان دکترا در این کلاس شرکت داشتند. درسی که قرار بود پیتر دراکر ارائه کند،فرایند مدیریت نام داشت و قرار بود طی هفت هفته ارائه شود. میگفتند دراکر از آسیستان استفاده نمیکند. استاد دیگری هم در درس کمک نمیکند.
پیتر دراکر از در وارد شد. قد متوسطی داشت و عینک زده بود. به نظر میآمد که انرژی زیادی دارد. با وجودی که حدود شصت و شش سال سن داشت. کت خودش را درآورد و یکی از کتابهای خودش را بالا گرفت و گفت: اسم کتاب درسی شما این است: مدیریت، وظایف، مسئولیتها و راهکارها. آنهایی که میخواهند کتابشان را امضا کنم بیایند و اینجا کنار پنجره صف بایستند!
شما اگر در کلاس پیتر دراکر بودید، چه پاسخی به او میدادید؟
این فرصت برای شما هم وجود دارد که در آن کلاس حاضر باشید. کمی فکر کنید. پاسخ خودتان را زیر همین درس بنویسید. به محض اینکه پاسخ شما منتشر شد، گفتگوی پیتر دراکر با دانشجویانش در ادامه متن درس بالا برای شما نمایش داده خواهد شد.
توجه: بدیهی است که چنین سوالاتی پاسخ مطلق درست یا غلط ندارند و تلاش ما صرفاً این است که فرصت کوتاهی داشته باشیم تا به دغدغههای مطرح شده فکر کنیم. لطفاً بعد از مشاهده متن کامل، اما و اگر و تفسیر و توضیحات را اضافه نکنید که بقیه دوستانتان از فرصت فکر کردن به این نوع سوالات، محروم نشوند.