کد خبر: ۵۲۹
تاریخ انتشار: ۲۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۱۱:۴۱

نظام معیوب اداری ما!!!

نمیدونم چند تا از شما دوستان خوبم در اینجا کارمند یک اداره دولتی هستید، اما...
نظام معیوب اداری ما!!!

چه کارمند باشید و چه نباشید، احتمال قطع به یقین میدونید که عدم وجود شایسته سالاری بزرگترین نقص یک سیستم دولتی از نوع ایرانیش هست که در اون افراد شایسته، تحصیلکرده و متخصص در اکثر قریب به اتفاق موارد مهجور و گمنام واقع میشند و شایستگیها و توانمندیهاشون اونطور که شایسته و بایسته است مورد بهره برداری قرار نمیگیره و بر عکس افرادی که هیچ تخصص یا مهارت خاصی ندارند، صرف داشتن رابطی قوی یا در اصطلاح خودمونی همون پارتی، به راحتی در مسند قدرت قرار گرفته و حتی مشاغل و پستهای مهم دولتی رو به دست میارند و این همون نقص مدیریتی در لایه های مختلف ادارات و ارگانهای دولتی ماست که نه تنها باعث دلسرد شدن و بی انگیزگی بسیاری از کارمندان و تنزلشون به درجه رکود و بی تحرکی شده، که در معنای تعمیم یافتش علت اصلی عقب افتادگی کشور ما از جنبه های مختلف و در نهایت جهان سومی بودن ما به شمار میاد
.

با توجه به رشته تحصیلی من در دانشگاه که کارشناسی ارشد مترجمی زبان انگلیسی هست، مقالات مختلفی در خصوص معیارها و خصوصیات یک کارفرما و محیط کار مناسب مطالعه کردم و آشنایی نسبتاً خوبی با سیستم اداری و نظام تشویق و تنبیه در اروپا و امریکا دارم، نظامی که ضمن ایجاد رقابت بین کارمندان برای دستیابی به درجات بالای شغلی، موجب احساس رضایت کارمندان، ارتقای سیستم اداری، و درنهایت توسعه کمی و کیفی یک کشور در زمینه های مختلف میشه.

در اینجا به یکی از مقالات خوبی که در این زمینه مطالعه کردم و ویژگیها و معیارهای یک محیط کار (workplace) مناسب و کارفرمای (employer)  خوب رو برشمرده، به اختصار اشاره میکنم. البته این مقاله به زبان انگلیسی هست و مجبور شدم برای استفاده خوانندگان عزیزم ترجمش کنم.


1- احساس تعلق خاطر به سازمان: یکی از ویژگیهای یک کارفرمای مناسب القای این حس به کارمندان است که آنها به سازمان تعلق داشته، تلاشها و فعالیتهای آنان ارج گذارده شده و موجب ارتقای سازمان را فراهم می آورد.

2- تعامل و ارتباط صحیح و آزادانه بین کارمندان: برقراری ارتباط صحیح و صمیمانه بین کارمندان و مدیران در فضاهایی چون سالن جلسات، زمان استراحت و ... موجب رفع موانع تعامل مناسب و کار گروهی در سازمان شده و با ایجاد اعتماد و احترام متقابل بین کارمندان، صرف نظر از موقعیت و درجه شغلی آنها، به ارتقای کیفی سازمان کمک می نماید. در چنین شرایطی کارمندان قادر خواهند بود به راحتی و بی هیچ واهمه ای دیدگاه ها و نظرات خود را در جهت دستیابی به اهداف سازمانی مطرح نموده و در فرایند پیشرفت سازمان موثر واقع گردند.

3- ایجاد تعادل بین کار و زندگی شخصی: فراهم کردن امکان برقراری تعادل بین کار و زندگی کارمندان از سوی سازمان، موجب افزایش رضایت شغلی بین کارمندان شده و به آنان اجازه می دهد زندگی شخصی خود را قربانی شغل و حرفه خود نکنند. چنانچه کارمندان بتوانند نیازها و اهداف زندگی شخصی خود، از جمله رسیدگی به خانواده، وقت گذرانی با دوستان، دستیابی به معنویات، پیشرفت شخصی و ... را تحقق بخشند، با اطمینان و آرامش بیشتری به حرفه خود پرداخته و به مراتب عملکرد بهتری از خود بروز خواهند داد. علاوه بر آن، کارمندانی که فرصت می یابند تجارب بیشتری در زندگی شخصی خود کسب کنند، قادر خواهند بود از این تجربیات در راستای ارتقای شغلی و بهبود کیفی سازمان خود استفاده نمایند و خلاقیت بیشتری نیز در انجام امور از خود نشان دهند

4- نظام تشویقی مناسب: مدیران موظفند با تشویق و ترغیب کارمندانی که عملکرد مناسبتری نسبت به سایر کارمندان در محیط کار از خود نشان داده اند و ایجاد وجه تمایز بین آنان و کارمندان کم کار تر، موجبات ادامه چنین عملکرد مثبتی را از سوی کارمندان پرکار فراهم بیاورند و بر این اساس پیشرفت کیفی سازمان خود را بیش از پیش تضمین نمایند.

بدیهی است چنین تشویقی لزوماً از جنس مادی و نقدی نیست، گاهی تنها یک تشکر زبانی ساده یا سر تکان دادنی به علامت رضایت از سوی کارفرما می تواند کارمند را به ادامه فعالیت مناسب خود ترغیب نموده و این احساس را در او به وجود بیاورد که فعالیتها و اقدامات مثبت او در سازمان دیده شده و ارج گذاری می شود.

نظام معیوب اداری ما!!!

این متن انگلیسی رو خیلی خلاصه شده ترجمه کردم و علاوه بر مواردی که در بالا گفتم موارد دیگه ای هم هستند (از جمله آموزش کارمندان با توجه به آخرین تکنولوژی و علم روز، ایجاد فضایی مناسب برای بروز خلاقیت های آنان، ضرورت کار گروهی، فراهم بودن منابع (کتاب و ...) و سایر امکانات مناسب در محیط کار برای استفاده کارمندان در مواقع لزوم، ایجاد فضایی آرام و نشاط آور در محیط کار به منظور بهبود روحیه کارمندان و ...) که در اینجا به جهت طولانی شدن مطلب از ذکر تفصیلی اونها خودداری میکنم. لینک مطلب ترجمه شده هم به قرار زیر هست:

حالا خودتون قضاوت کنید، کدومیک از موارد بالا در ادارات و ارگانهای دولتی ما اجرا میشه؟ به نظر شخص خودم، دریغ از یک مورد که به طور کامل و مناسب در دستگاههای دولتی ما (وضعیت شرکتهای خصوصی کمی بهتره، اما فقط کمی) به منصه ظهور گذاشته بشه.

تمام مقدمات بالا رو گفتم که بپردازم به جرو بحثی که دیروز با مدیرم سر کار داشتم. ذاتاً آدمی نیستم که زیر بار حرف زور بره. متاسفانه از دوهفته پیش فردی به مجموعه ما اضافه شده که هنوز پاش به بخشمون باز نشده، به شدت دنبال مطرح کردن خودش و ریاست کردن بر جمع هست. این آقا که ظاهراً معرف کله گنده ای هم داره، دیروز بدون هیچگونه هماهنگی بعد از یک مراسم خبری مهم که من طبق وظایف کاریم باید خبرش رو تهیه و روی وبسایت اداره میگذاشتم (شغل من در محل کارم مدیر وبسایت و مترجم هست)، متوجه شدم آقا در اتاق دیگه ای نشسته و مشغول تهیه همون خبری هست که من به سرعت در حال آماده کردنش بودم تا در اختیار رسانه ها قرار بدم. این موضوع خشم اژدهایی! من رو برانگیخت و باعث شد به نشانه اعتراض به اتاق مدیرم برم و بگم اگر من طبق مسئولیتی که دارم مشغول تهیه خبر هستم، چرا باید همزمان کس دیگه ای هم اینکار رو انجام بده؟ آقای مدیر می گفت اقدام اون آقای از خود راضی بدون هماهنگی با اون انجام شده، و این خودش عذر بدتر از گناهه.

فکر کنید چقدر یه آدم میتونه وقیح باشه که علیرغم اینکه میدونه وظیفه من در بخش چیه، شروع به انجام کار من اونهم بطور همزمان میکنه (از این همزمانی اطلاع داشت). حرف من کاملاً به حق بود اما متاسفانه به دلیل عصبانیت همیشگیم در نهایت دعوا به جاهای باریک کشید و من با ناراحتی از اتاق مدیرم بیرون اومدم و بهش گفتم الان در شرایطی نیستم که آمادگی صحبت با اون و شنیدن حرفهاشو داشته باشم.... بعد که موضوع رو با یک رئیس بالادستی یعنی آقای شین که معرف حضورند، مطرح کردم، اونهم طبق معمول از من انتقاد کرد که رفتارت اداری نیست و ... و این ناراحتی منو بیشتر کرد، هر چند شنیدن این حرفها برای من مثل سریالی که در شبکه تماشا سه بار پخش میشه، تکراری شده و به هیچ وجه امیدی به پذیرش حرفهام از سوی اون و گرفتن حق خودم ندارم.

من واقعاً برای کار خودم زحمت می کشم و به نحو احسنت انجامش میدم، اما دریغ از ذره ای تشکر و ارج گذاری از سوی مدیرم، حتی در حد یک تشکر زبانی ساده....اونوقت فردی با مشخصات اون آقا از طرف یک آدم مهم معرفی میشه و در حالیکه تنها 24 سال سن داره و مدرکش فوق دیپلمه و توانمندیش هممن و همکارانمکمتر، هنوز نیومده شروع می کنه به ارد دادن و تعیین تکلیف کردن که فقط میشه به حال این سیستم معیوب متاسف شد که به راحتی چنین بلایی رو سر کارمندان نازل میکنه و هرگونه انگیزه رو برای ادامه فعالیت در اونها می کشه. حیف که این حرفها مثل آب در هاون کوبیدنه و هیچ فایده ای نداره.

مدتهاست به فکر تغییر شغلم هستم تا بیش از این مثل مرداب راکد نمونم و نپوسم، اما گفتن این حرف حتی برای خودم هم تکراری شده، وقتی که انقدر اراده و جراتی برای ایجاد یک تغییر بزرگ و سرنوشت ساز تو زندگیم ندارم... فقط خدا باید این اراده رو بهم بده.

منبع: سایت متمم -استاد محمدرضا شعبانعلی-