داشته باشیم تفکیک دو مفهوم صنعت و بازار است. بسیاری از تصمیمهای نادرست استراتژیکی که توسط مدیران در صنایع مختلف گرفته میشود، یا تحلیلهای غیردقیقی که تحلیلگران ارائه میکنند، ناشی از عدم تفکیک مناسب بین این دو مفهوم است.
همانگونه که اشاره شد، مفهوم بازار مربوط به زمانی است که شما یک کالا یا خدمت خاص در اختیار دارید و به کسانی فکر میکنید که به خرید این محصول علاقمند بوده یا توانمندی مالی خرید را دارا بوده و یا هماکنون این محصول را خریداری نمودهاند.
در هر اقتصادی، دو سمت «عرضه» و «تقاضا» وجود دارد، میتوان گفت: بازار دربارهء سمت تقاضای اقتصاد و صنعت دربارهء سمت عرضهء اقتصاد صحبت میکند.
کسی که یک کافیشاپ تاسیس میکند، زمانی که از بازار کافیشاپ خود حرف میزند دربارهء تمام کسانی صحبت میکند که؛
کافیشاپ او را میشناسند و علاقه به استفاده از خدمات او را دارند (بازار بالقوه).
برای استفاده از خدمات او، بودجهی کافی هم دارند (بازار آماده).
در نزدیکی محل کافی شاپ او قرار دارند و منطقی به نظر میرسد که این نوع خدمات را از این شعبه دریافت کنند (بازار هدف).
یا احتمالاً حداقل یک بار از خدمات او استفاده کردهاند (بازار تحت نفوذ).
اماوقتی از صنعت کافیشاپ صحبت میکنیم منظورمان تمام کسانی است که خدمات مشابه ارائه میدهند. ممکن است منظورمان شعبههای دیگری که با برند ما فعالیت میکنند، یا برندهای دیگری که با مجموعهی ما رقابت میکنند باشد.
معمولاً صنعت را بر اساس یکی از سه محور «نیاز ارضا شده» یا «فرایندهای عملیاتی و تکنولوژی» یا «کالا و خدمت عرضه شده» تقسیم بندی میکنند. اینکه کدام تقسیمبندی مورد توجه شما قرار دارد، بسته به نوع فعالیت کسب و کار شما، افق زمانی مورد نظر، استراتژی رقابتی و عوامل متعدد دیگر تغییر میکند...
آیا میتوان گفت کدام نگرش درست و کدام نگرش نادرست است؟ قطعاً نه. اما میتوان بررسی کرد که کدام نگرش بیشتر و کدام نگرش کمتر مفید است. شاید برای مدیران لایههای پایینتر، نگاه «مبتنی بر محصول» برای تعریف مرزهای صنعت کافی باشد. شاید برای یک مدیر میانی، نگاه مبتنی بر «فرایند یا تکنولوژی» بتواند راهگشا باشد. شاید برای یک مدیر ارشد نگاه مبتنی بر «نیاز ارضا شده» بتواند الهامبخشتر باشد.
بنابراین، بسته به نوع نگرش، موقعیت فرد و موقعیت برند در بازار، میتوان صنعت را به شکل متفاوتی تعریف کرد.
منبع: سایت متمم
استاد محمدرضا شعبانعلی