دو عامل عمده بر شکلگیری و بهبود شخصیت تأثیر میگذارند. این عوامل عبارتنداز: عوامل وراثتی و عوامل محیطی. اینکه کدامیک از این عوامل تأثیر بیشتری بر ساختار شخصیت دارند، جای بحث فراوان دارد. بعضی از دانشمندان علوم رفتاری بر این باورند که ویژگیهای شخصیتی ناشی از عوامل وراثتی است و محیط مناسب فقط زمینه را برای بروز آنها فراهم میکند. بعضی دیگر معتقدند که تأثیر محیط قویتر از عوامل وراثت است. بر طبق نظر (مایر)، دانش، مهارت و زبان کاملاً اکتسابی هستند که موجب تعدیل رفتار میگردند و این ویژگیها به وسیله افراد از طریق تجربه شخصی آنها حاصل میشود. یک نظریۀ دیگر عوامل وراثتی و محیطی را توأماً بر شکلگیری شخصیت مؤثر میداند.
ابعاد شخصیت
مهمترین ابعاد شخصیتی که با رفتارهای سازمانی و روابط متقابل شخصی ارتباط نزدیک دارند؛ عبارتند از:
1. اقتدارگرایی:
به پذیرش کورکورانه قدرت اشاره دارد. افراد قدرتطلب اعتقاد به اطاعت و فرمانبرداری از قدرت دارند.
2. شخصیت دیوانسالار:
شخصیت دیوانسالار همانند فرد قدرتگراست اما تنها تفاوتی که بین این دو شخصیت وجود دارد آن است که احترام شخص دیوانسالار به قدرت کورکورانه نیست و عمدتاً مبتنی بر قوانین و مقررات سازمانی است.
3. شخصیت ماکیاولیستی:
تفکر و شخصیت ماکیاولیستی برگرفته از نظریه نیکولا ماکیاولی نویسنده قرن شانزدهم میلادی است. ماکیاولی معتقد بود که هدف وسیله را توجیه میکند. این نوع شخصیت در پی بهدستآوردن کنترل بر دیگران است تا صرفاً به اهداف شخصی خود نائل شود و از هر وسیلهای برای کسب قدرت سود میجوید.
4. سبک حل مسأله:
بعضی افراد خیلی دقیق، ریزبین و تفصیلگرا هستند و بعضی دیگر دارای قوۀ تحریک سریع ذهنی بوده و به آسانی به طرف چیزی که به نظر روشن میآید، سوق داده میشوند. سبک حل مسأله دارای دو بعد است. یکی از بعد جمعآوری اطلاعات است که شامل جمعآوری و سازماندهی دادههاست و دیگری از جنبه ارزیابی دادهها و تصمیمگیری است. وقتی این دو بعد با هم ترکیب شوند، چهار سبک حل مسأله بهوجود میآید:
الف. سبک احساسی_عاطفی:
افرادی اجتماعی، وابسته و صمیمی هستند و ...