وقتی میپرسیم مشتری در اول میآید یا محصول، مانند این است که بپرسیم: اول مرغ بوده یا تخممرغ!؟ اما پاسخ به اینکه کدام یک از ایندو اولویت دارند در حقیقت به این موضوع که چقدر بودجه برای بازاریابی و چقدر برای تولید در اختیار داریم بستگی دارد.
برای بررسی این موضوع با پدیده تبار همراه باشید...
لازمهی اینکه در ابتدا بازاری را برای یک محصول ناشناخته ایجاد کنید در اختیار داشتن پول کافی است، اما در حالتی که محصولی که پیش از تولید، دارای مشتری است یا با تقاضایی روبرو است با هزینهای بسیار ارزانتر توسعه مییابد.
پس برای رفتن به یک مسیر درست، محصولی را تولید کنید که مردم از پیش به دنبال آن هستند.
یکی از راهها برای انجام چنین کاری امتحان ایده از توسط سیستمهایی است که توسط آنها بر اساس طرحی اولیه به جمعآوری سرمایه از بین مردم عادی اقدام میکنند. این سیستمها که در خارج از ایران با نام سیستمهای سرمایه گذاری جمعی (crowdfunding) شناخته شدهاند، به این روش فعالیت میکنند که بعد از اتمام تولید محصول و ارائه آن در بازار، چیزی برای نتیجه سود بهدست آمده از این سرمایهگذاری به کمککننده تحویل داده میشود.
نمونههای ایرانی این کار در ایران یا وجود ندارد یا حداقل من با آن آشنایی ندارم، ولی اجرای آن از طریق شبکههای اجتماعی خصوصاً در ابعاد کوچک خیلی کار سختی نیست. از این طریق میتوان بهراحتی برآوردی از استقبال مصرفکننده از محصول حتی قبل از به وجود آمدن آن را داشت و همچنین تمام یا بخشی از سرمایه اولیه برای این کار را تأمین کرد. بنابراین میتوان گفت تولید محصول برای گروهی از مخاطبین که حاضر به خرید آن هستند، همیشه یکی از بهترین انتخاب اولیه میباشد.
نکته منفی در این رابطه هم این است که ممکن است شما درواقع اولین نفری نباشید دست به این کار میزنید یا اولین نفری نباشید که این فرصت را شناسایی میکنید. یا حتی اگر اولین کس هم باشید باز ممکن است آخرین فرد نباشید، چرا که رقبای جدید به سرعت از راه میرسند. مگر اینکه حق امتیاز مربوط به آن را برای خود ثبت و ضبط کرده باشید که راههای مخصوص به خودش را دارد. حتی اگر این حقوق را هم برای خود حفظ کنید، بازهم ممکن است در صورت موفق شدن در کوتاهمدت از چنان قدرتی برخوردار نشوید که بتوانید در برابر رقبای بزرگ جهانی از خودتان دفاع کنید یا حتی مسئله جاعلان که به آن هم باید توجه داشت.
چیزی را درست کنید که مردم خودشان از نیاز به آن مطلع نبوده باشند
یا اگر جزء یکی از معدود نوابغ هستید و علاقه و انگیزه لازم هم دارید میتوانید دست به تولید محصولی فوقالعاده و انقلابی بزنید که مردم پیش از آن از نیاز خود به آن مطلع نبوده باشند. بهترین مثال برای این موضوع شرکت اپل است. برای دفعات مختلف آنها دست به تولید گروههای مختلفی از محصولات کردهاند که در بازار واقعاً ناب و یکتا بوده – حتی تا جایی که مردم حتی نمیدانستند که به محصول در حال معرفی نیاز داشتهاند.
البته باید به این نکته هم توجه داشت که دستیابی به چنین موفقیتی در ببین هزاران محصول مختلف آسان نیست و تکرار کردن بیش از یکبار واقعاً غیرقابل درک است، اما به معنای غیرممکن بودن آن نیست.
بودجهای کلان در اختیار بگیرید و اقدام به ایجاد تقاضا کنید
اما اگر قصد پیش گرفتن مسیر سخت و گاهی ناهموار رادارید که البته گاهی اوقات غیرقابل اجتناب هم هست، شما میتوانید اقدام به ایجاد یک محصول یا خط محصول جدید کنید. این کار به شما اجازه میدهد تا تقاضا را برای محصول خود ایجاد کنید، اما این کار نیاز به سرمایهگذاری بیشتری ازلحاظ زمانی و مادی دارد. شما باید محصول و طبقه محصولی جدید را از مراحل مختلف معرفی محصول، آموزش، بهکارگیری و سپس پذیرش گسترده بهسلامت عبور دهید.
این خود فرایندی طولانی و پرهزینه است که مملوء از خستگی و خطر و زیان است. مطمئناً ایجاد گروه کالایی خودتان به شما فرصت اول بودن و ایجاد و کنترل بازار را میدهد. اما این کار برای شما بدون و زحمت و هزینه حاصل نمیشود. برخی در این راه حتی قبل از سود بردن با شکست زودهنگام مواجه میشوند، یا اینکه حتی بدتر از آن پس از سرمایهگذاری کلان و بالغ شدن بازار توسط رقبا از بازار بیرون رانده میشوند.
بههرحال اگر قرار بر این باشد که من بخواهم در یک خط به سؤال مطرحشده در ابتدای این مطلب پاسخ بگویم، در پاسخ شما سؤالی را مطرح میکنم و آن اینکه "برای یافتن پاسخ چقدر حاضر به هزینه کردن هستید؟” اگر میتوانید محصولی را تولید کنید که از پیش میدانید دیگران به آن نیاز دارند یا اینکه حتی محصولی را تولید کنید که مردم حتی نمیدانند که به آن نیاز دارند و زمان و تلاش لازم برای معرفی و بدست آوردن بازار را هم در سرمایهگذاری خود لحاظ کنید.