کد خبر: ۱۸۴۴
تاریخ انتشار: ۳۱ شهريور ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۷

اقتصاد رفتاری و مدیریت پرداخت

این حوزه حاصل کاربرد یافته‌های علوم اجتماعی در اقتصاد می‌باشد...

اقتصاد رفتاری (Behavioral Economics) حوزه ای در اقتصاد است که مفروضات برنامه پژوهشی اقتصاد نئوکلاسیک که در گذشته غالب بوده است را به چالش می‌کشد. این حوزه حاصل کاربرد یافته‌های علوم اجتماعی به ویژه روانشناسی در اقتصاد می‌باشد.

اقتصاد رفتاری و مدیریت پرداخت

تمرکز اصلی اقتصاد رفتاری زیر سؤال بردن و به چالش کشیدن انسان‌شناسی اقتصاد کلاسیک، که در غالب مفهوم "انسان اقتصادی” (Homo economicus) خود را نشان می‌دهد می‌باشد.

انسان اقتصادی، خودخواه است و فقط بر اساس منفعت اقتصادی خود عمل می‌کند. علاوه بر این عقلانیت او در حالت کامل به سر می‌برد و می‌تواند منافع و هزینه‌های گزینه‌های تصمیم‌گیری همه گزینه‌ها را سنجیده و بر اساس آن دست به انتخاب می زند.

در اقتصاد رفتاری نشان داده می‌شود که این مفروضات، به ویژه عقلانیت کامل انسان‌ها، چندان با واقعیت سازگاری ندارد و انسان‌ها به دلیل محدود بودن عقلانیتشان، پیوسته در ادراکات و تصمیم‌گیری‌های خود دچار خطا می‌شوند. بر این اساس باید با مطالعه و آزمایش دقیق‌تر تصمیم‌گیری‌های انسان، نظریه‌ها و اقداماتی که بر انگاره‌ای خاصی از کنش انسانی مبتنی‌اند مورد بازبینی قرار گیرند.

در اینجا چند نمونه از کاربردهای مطالعات صورت گرفته در اقتصاد رفتاری در مدیریت پرداخت نشان داده می‌شود. با استفاده از نظریه‌های اقتصاد رفتاری می‌توان مبنای واقع‌بینانه‌تری برای طراحی سیستم های پرداخت به دست آورد و از این طریق بر اثربخشی آن‌ها افزود.

شش پیشنهاد کاربردی که از دل تحقیقات اقتصاد رفتاری بیرون آمده است عبارت‌اند از:

اقتصاد رفتاری و مدیریت پرداخت

۱) تعدادی مشوق کوچک بهتر از یک مشوق بزرگ است.

پاداش‌ها و مشوق‌ها علاوه بر ارزش اقتصادی دارای نقش نمادین نیز هستند و از این رو اگر تعداد پاداش‌ها بیشتر شود نقش نمادین آن‌ها پررنگ تر شده و فرد انگیزه بهتری پیدا می‌کند. بنابراین پرداخت پنج پاداش صد هزار دلاری بهتر از یک پاداش پانصد هزار دلاری است.

۲) استاندارهای عملکرد باید سطوح مختلف داشته باشد.

به جای اینکه یک سطح برای عملکرد در نظر گرفته شود و به افرادی که به آن سطح می‌رسند پاداش تعلق گیرد بهتر است چند سطح سلسله مراتبی طراحی شود و افراد متناسب با سطحی که به آن می‌رسند پاداش دریافت کنند.

۳) فاصله زمانی میان عملکرد و دریافت مبتنی بر آن باید کوتاه باشد.

افراد ارزش پول دریافتی در اکنون را بیشتر از زمان آینده ادراک می‌کنند و این ارزش بسیار بیشتر از آن چیزی است که در فرمول‌های تنزیل با استفاده از نرخ بهره محاسبه می‌شود. این موضوع در اقتصاد رفتاری تحت عنوان تنزیل نادرست (False Discounting) شناخته می‌شود.

۴) دریغ کردن پاداش ممکن است تأثیر منفی روانی شدیدی داشته باشد.

دریغ کردن پاداش تأثیر منفی روانی شدیدتری نسبت به تأثیر روانی مثبت دادن پاداش به همان میزان دارد. به طور کلی افراد نسبت به از دست دادن بسیار حساس تر هستند تا به دست آوردن. مفهوم دوری از زیان (Loss Aversion) در اقتصاد رفتاری به این امر اشاره دارد.

۵) سیستم های پرداخت بر مبنای عملکرد باید ساده و قابل‌فهم باشد.

مفهوم عقلانیت محدود (Bounded Rationality) در اقتصاد رفتاری اشاره به این موضوع دارد که برخلاف آنچه در اقتصاد کلاسیک مفروض است، انسان‌ها دارای محدودیت‌های ادراکی و پردازشی متعددی هستند و از این رو سیستم های پرداخت مبتنی بر عملکرد ساده را ترجیح می‌دهند، حتی اگر منفعت اقتصادی ناشی از آن‌ها کمتر از منفعت حاصل از سیستم‌ها و فرمول‌های پرداخت پیچیده باشد.

۶) پاداش ناشی از عملکرد باید جدا از حقوق فعلی به فرد داده شود.

اگر پاداش در قالب افزایش در حقوق آخر ماه به فرد عرضه شود، او مبلغ اضافه‌شده را با حقوق خود مقایسه می‌کند. درحالی‌که اگر این پاداش به صورت مستقل به فرد اهدا شود، او این مبلغ را با پاداش صفر مقایسه می‌کند و اثر روانی مثبت تری در او ایجاد می‌شود. بنابراین بهتر است به فرد گفته شود:

«این دویست هزار تومان به عنوان پاداش به شما تعلق گرفته است» تا اینکه گفته شود: «این ماه دویست هزارتومان به حقوق شما اضافه می‌شود».

یکی از مفاهیم مهمی که به این پدیده مربوط است "قالب‌بندی” (Framing) نام دارد.

نظریه قالب‌بندی به ما می گوید که نحوه جمله‌بندی و عرضه اطلاعات تاثیر زیادی بر ادراک فرد دارد و این موضوع در مورد جملاتی که معنای یکسانی دارند نیز صادق است.

منبع: http://www.daneshnamah.com