تاریخ زندگی بشروتاریخ علم ارتباطات تقریباً از یک نقطه آغاز میشوند. از زمانی که ما روی این کرهی خاکی زندگی کردن را آغاز کردیم، عملاً ارتباط ما با یکدیگر آغاز شد.
انسان به شکل امروزی آنحدود ۲۰۰ هزار سالاست که روی کره زمین زندگی میکند. اگر چه قدمت کلمات و زبان کمتر از این مقدار است. نخستین ابزار ارتباطی ما، استفاده اززبان بدنو علائم غیرکلامی بود:
ما با باز کردن دستهای خود، به طرف مقابل نشان میدادیم که سلاحی نداریم. دستهایمان را به کمر میزدیم تا قدرتمان را نشان دهیم و به طرف مقابل بگوییم که بزرگتر از آنی هستم که تو میپنداری! دستهایمان را مشت میکردیم تا برای حمله کردن به طرف مقابل آماده باشیم. قلبمان هم، در مسیر زندگی و تکامل بر روی زمین، آموخت که در این شرایط سریعتر کار کند و خون را با فشار بیشتری به مغز و صورت و دستها بفرستد، تا در نبرد با طرف مقابل شانس پیروزیمان بیشتر باشد. چهره برافروخته و مشتهای گره کرده، از قدیمیترین علائم غیرکلامی در ارتباط ما انسانهاست.
همچنین بدن ما آموخته بود که در هنگام ترس، بهتر است بخش عمدهی خون به سمت پاهایمان برود تا بتوانیم سریعتر فرار کنیم. چنین بود که رنگ صورتمان میپرید و دستهایمان سرد میشد و خلاصه، علائم چهره و زبان بدن ما، پیام ترس ما را به طرف مقابل منتقل میکرد.
ویل دورانت به خوبی اشاره میکند که عصر شکار، عصر پیامهای غیرکلامی بوده است. شکارچیانی که در دشتها و جنگلها در فواصل دور از هم پراکنده بودند و به صورت فردی و یا گروهی شکار میکردند، ابزاری ارزشمندتر از نشانههای غیرکلامی نداشتند. چه برای هماهنگ کردن فعالیتها با یکدیگر و چه برای تهدید شکارچی غریبهای که به شکار آنها خیره میشد!
با ظهور عصر کشاورزی، مفهوم مرز را بیشتر و بهتر از گذشته یاد گرفتیم و لازم بود مرزهای خودمان را از دیگران جدا کنیم. زمین من با زمین تو فرق داشت و زمین بیشتر به معنای غذای بیشتر و ثروت بیشتر بود.
ارتباطات در این مرحله چیزی فراتر از علائم غیرکلامی اولیه بود. حالا علاوه بر پیامهای غیرکلامی و نشانههایی که برای ابراز قدرت به کار گرفته میشد، قدرت کلمات هم به تدریج کاربرد پیدا کرد و توسعه یافت. انسانهزار راه و روش یاد گرفت تا به همسایهی خود اثبات کند که این زمین که تو میبینی، متعلق به تو نیست و از گذشتههای دور، متعلق به خاندان ما بوده است!
در نوشتههای کهن – هزار تا سه هزارسال پیش- عمدهی آنچه از مهارت ارتباطی و مهارت کلامی میبینیم، یا در رجزخوانی جنگها بوده است و یا در دادگاهها برای ادعای حق یا احقاق حق. چنین است که مهارت کلامی با متقاعدسازی و تاثیرگذاری، همسو و تا حد زیادی هم معنا بود.
در نوشتههای قدیمی فارسی – مانند شاهنامه – اوج سخنوری را در رجزخوانیهای حماسی میبینیم. از سوی دیگر معروف است کهدموستن– که از خطبیان بزرگ یونان باستان محسوب میشود- نخستین سخنرانیهای مهم خود را برای باز پس گرفتن میراث پدری انجام داد و هنرسیسرون– که از خطیبان معروف روم باستان است – انجام سخنرانیهای هیجان انگیز و آتشین و جابجایی آراء قبل از انتخابات سنا بوده است.
در دوران کهن و پیش از ظهور صنایع مدرن، بخش عمدهای از مهارت کلامی، با سخنرانیهای تاثیرگذار در جنگها و همینطور با اصول و ترفندهای متقاعدسازی در دادگاهها و رقابتهای سیاسی هم معنا گرفته میشده است. بنابراین – اگر از شعرا و نویسندگان بگذریم – در زندگی اجتماعی عامه مردم، مهارت کلامی عموماً با قدرت تاثیرگذاری و نفوذ در دیگران – یا به شکل اخلاقی یا در قالب نیرنگ و فریب – هم معنا در نظر گرفته میشده است.
عصر صنعتماجرا را پیچیده تر کرد. یکی از مهمترین اثرات عصر صنعت بر ارتباطات بین فردی،تعدد نقشهابود. حالا، برای یکی پدر بودی و برای دیگری مدیر و برای دیگری کارمند و برای آن یکی همکار و برای فردی دیگر تهدید و برای بعضی شاید: فرصت! تعدد نقشها ارتباط را از قبل هم پیچیده تر کرد. حرفهایی که به سادگی گفته میشد به تدریج به معادلاتی پیچیده تبدیل شدند و نقابهایی که باید به تناسب هر محلی و مجلسی، انتخاب میشدند.
پس از ظهور عصر اطلاعات،آموختیم که سکهی رایج دوران جدید، «دادهها» هستند. تکنولوژی رشد کرد. اینترنت به ابزار روزمره تبدیل شد. حالا دیگر مجبور نیستی مسئولیت حرفهایت را بپذیری. چون هویت سخن از هویت گوینده جدا شده است. به سادگی میتوانی یک پروفایل در شبکههای اجتماعی درست کنی. بدون نام و مشخصات. به هر که میخواستی عشق بورزی و به هر چه میخواستی توهین کنی. هیچکس نخواهد فهمید که تو که بودی. قبلاً برای عاشق کردن کسی یا نابود کردن او باید هزاران کیلومتر راه میرفتی. اما امروز، فاصلهی بین حرف زدن تو و احساس من، تنها یک کلیک است. قدیم شاید نمیشد. اما امروز میشود یک میلیون نفر با هم به حریم یک نفر تجاوز کنند. شبکههای اجتماعی، این فضا را فراهم کرده اند.
در مسیر تکامل از انسان اولیه یا انسان متمدن امروزی، ارتباط و مهارت ارتباطی، مسیری طولانی را طی کرده است. مسیری که از ارتباط غیر کلامی و زبان بدن آغاز شده و با زبان کلمات ادامه یافته است.زبان کلمات هم(به عنوان توسعه یافته ترین ابزار ارتباطی انسان)مانند زبان بدن(به عنوان بدویترین شکل ارتباط که انسان فرا گرفت)میتواند برای جنگ به کار برود یا برای زندگی.تفاوتی کوچک که میتواند تغییری بزرگ را در یک جامعه ایجاد کند.
عمدهی خشونت این روزهای جامعه، خشونتهای فیزیکی نیست. خشونتهایی است که در کلمات و زبان خود به کار میبریم. درس زبان زندگی، که هم اکنون در حال مطالعه آن هستید، تلاش میکند به شکل ریشهایتر به بحث مهارت ارتباطی بپردازد. هدف این درس به نفوذ و متقاعدسازی و تاثیرگذاری محدود نیست. درس زبان زندگی هدف بزرگتری را دنبال میکند: شناخت هنر صحبت کردن و ارتباط برقرار کردن.
نخستین کارکرد درس ارتباطات و زبان زندگی، افزایش لذت ما از گفتگو و ارتباط و تبدیل کردن ارتباطات روزمره از یک وظیفهی ناگزیر به یک فعالیت لذتبخش است. طبیعی است که در کنار این هدف، عملاً مهارتها و ابزارهایی مانند نفوذ و متقاعدسازی و تاثیرگذاری هم توسعه و بهبود مییابند.
منبع:متمم