کد خبر: ۱۲۵۷
تاریخ انتشار: ۲۴ مرداد ۱۳۹۴ - ۰۹:۴۷
رهبری مدیریت

۵ توانمندی لازم در گستره کار رهبری

۵ توانمندی لازم در گستره کار رهبری

این روزها اداره کردن سازمان هایی که هم مسئول باشند و هم سودآور، کاری است دشوار. ما در دورانی زندگی می کنیم که سرشار از پیچیدگی و آشفتگی و آکنده از پیــشرفت های جهش آسـای فـن آوری و سرشار از رقابت بین الملـلی است. نیروی کار روز به روز متنوع تر می شود و دید ما نسبت به کار، دائـماُ دست خوش تغییر و دگرگـونی می شود. مشتریان توقع دارند کالاها و خدماتی که به آن ها عرضه می شـوند، بهتر، ارزان تر و سریع تر باشد. پس از برآوردن این توقعات، باز تغییری دیگر از گوشه ای دیگر سر بر می کشد و توجه همه را به خود جلب می کند.

همه مـا در عرصه اقتـصــادی جـدیـدی که " دانایی " نام دارد، فعالیت می کنیم. در این عرصه، انسان ها سرمایه معنوی محسوب می شوند و پیشرفت امور منوط به آن ها است و تاوان سوء تدبیر بسیار سنگین و گزاف است. در این عرصه، سازمان هایی موفق می شوند که رهبران آن ها بتوانند این سرمایه معنوی را بسیج کرده و گره از شایستـگی، آفرینندگی و تعـهد آن ها باز کنند.

مرکز مدیریت خلاق، در طی بیست سال کار با هزاران مدیر از سـازمان های گوناگون، چند قابلیـت و ظرفیـت را که با رهبــری ثمربـخـش مرتبط است، مشخص کرده است. یکی از قدیمی ترین آن ها، داشتن مهارت فنی در اعلا درجه است یعنی دانش اداره کسب و کار. اما میزان مـاندگاری این قابلیت ها منـوط به میـزان توانــایی کار بـا دیگران و غریزی بودن آن قابلیت هاست. به عبارت دیگر، قابلیت باید ناشی از درک شخصی باشد.
این قـابلیت ها، کمتر قابل کمی شـدن هستنـد، قابلیت هایی که مثل چشـمه، زاینـده اند و بارها و بارها بروز می کـنند و عامل اصـلی موفقیـت در رهبری فرهنگ های مختلف به شمار می روند.


این قابلیت ها پنج خصیصه برجسته دارند:

۱- خودآگاهی پیشرفته

شناخت تمامی توانایی ها و ناتوانایی های افراد و نحوه نفوذ آن ها در دیگران و نحوه پذیرفته شدن آن ها از سوی دیگران، کاری اسـت واجب. اثر این کار مثل قرار دادن چند آینه در برابر فرد است تا هر طور که دیگران او را می بینند، خود را ببیند. آگاهی سبب می شود تا رهبر، رفتارهایی را که مانع اثربخشی می شود، تغییر دهد و رفتارهایی را که موجب بهبود اثربخشی می شود، تقویت کند و برای رشد شخصی خود برنامه ای تهیه کند که بتواند چند ماه یا چند سال دنبال شود. شرط نخست رهبری ثمربخش سازمان ها در دوران تحول و دگرگونی این است که رهبران ارشد ابتدا خود را متحول کنند.


۲- عادت به ترغیب بازخور

رهبران با تشویق دیگران، رؤسا، همکاران و زیردستان، به دادن بازخورهای صحیح و سازنده، خودآگاهی را توسعه می دهند. خودآگاهی می تواند پایه تحول و عمل شخص باشد. این نوع بازخور معمولا، و نه همیشه، از طریق ابزارهایی که برای مقاصد خاص و با دقت ساخته می شوند، به دست می آید. دادن و گرفتن بازخور، مهارتی است دشوار، به خصوص اگر بخواهیم به طور مفید از آن اسـتفاده کنـیم. اما همان قدر که این کار دشـــوار است، ابــزاری است قوی برای کمک به کسانی که می خواهند ظرفیت و توان رهبری را در خود تقویت کنند. زیرا گرفتن بازخور صحیح سبب می شود که فرد به نقاط ضعف و قوت خود، که چه بسا از وجود آن ها ناآگاه است، پی ببرد. این توانایی ها و ناتوانی ها بر بهره وری سازمان های تابعه، اثر خوب یا بد بر جا می گذارند. بازخور نباید محدود و منحصر به روابط دو جانبه شود، بلکه می تواند به عنوان ابزاری با ارزش، رفتار گروهی و کار دسته جمعی را بهبود بخشد. رهبرانی که در استفاده وسیع از این ابزار، ماهر باشند، می توانند به افراد و گروه ها کمک کنند تا آن ها ظرفیت ها و توانایی های ناشـناخته خود را بشناسنـد و آنــچه از نظــر ایشـان دست یافتنی نیسـت، ملمـوس و دست یافتنی کنـنـد. این گونـه رهبــران بین وضــع موجود و وضع مطـلوب پل می زننــد. این هنـــر بسیــار نـــادر و کمـیاب است اما داشتـن آن، نشــانه رهبـران و سازمان های موفق آینده است.


۳- عطش یادگیری

استقبال از دانش جدید و اشتیاق به تغییر رفتارها و دیدگاه ها بسـیار اهمیت دارد. پژوهش های ما نـشان می دهد که بهترین آموزگار، تجربیات حین کار است. مسئله مهم، یادگیری روش استفاده همیشگی از این تجارب و تغـییر رفتارها به اقتضای آن تجارب است. محیط هایی که از نظر یادگیری غنی هستند، فـضـایی امـن به وجـود می آورنــد که فـرد در آن احسـاس نشـــاط می کند و می تواند ایـده های جدید و رفتارهای جدید را در آن فضا بیازماید و می تـواند با عینـکی جدید به امور نگاه کند، یا با همان عینک سابق، اما با دیدی متـفاوت به آن ها بنگرد. این چشم اندازهای جدید باعث می شود که رهبر از دل اوضـاع آشـفته و درهم، معانـی و مفاهیم روشـنی را کشف کند. در این حالت و به خـصوص اگر این یافتـه ها با دیگران در میان گذاشته شود، رهبری به مفهومی توانمند تبدیل می شود.

۵ توانمندی لازم در گستره کار رهبری

۴- تلفیق کار و زندگی

رهبری و زنـدگانی با هم رابـطه نزدیک دارند، به همین علت، رهبران لایق باید از خود درکی قوی داشته باشند، نه اینکه خود را افرادی بدانند که فقـط با موقعیت شغلی شنـاختــه می شـونـد. امـروزه مـرزی مشخص بیـن کار و زندگی وجود ندارد. باید بین نیازهای اجتماعی و خانوادگی و نیازهای شغلی، موازنه برقرار کرد و یا اگر بخواهیـم دقیقتر بگوییم باید این نیازها را با هم تلفیـق کرد. معنـای تلفیق، کوتاه کردن سـاعات کار نیست، زیرا ایـن کار در نظـر خیـلی از رهبران، هدفی واقع بینانه نیست. ایجاد تعادل مستلزم آسودگی خاطر در تمامی این زمینه هاست، زیرا همه این موارد از چشمه ارزش های شخصی نشأت می گیرند.


۵- حرمت نهادن به تفاوت های دیگران

برای آن که رهبر جهان شمول بتواند در محیط در حال تولد جهانی، سودمند واقع شود، باید از تفــاوت های شدیـد افـراد و اوضـاع، آگاه و در عیــن حال نسبت به آن ها حسـاس باشد. توجه دارید که منظور، تفاوت هایی مهمتر از تفاوت های زبانی، سنتی و فرهنگی است، گو اینکه حسـاس بـودن به این تفــاوت ها نیز مهـم است. اما منظوراصلی، توانایی ترکیب و تکمیل دیدگاه های گوناگون و احترام به آراء و ارزش های افراد است. آن چه که اهمیت دارد، علاوه بر خود آگاهی، بازخور، یادگیری، ترکیب کردن کار و زندگی و احترام به تفاوت های دیگران، فراهم آوردن فرصت بالنـدگی برای این ظرفیت هاست و این هدف از راه برنامه های آموزشی و کارورزی، مشاوره و رایزنی و غنی کردن مشاغل به طوری که به رشد افراد بیانجامد تأمین می شود. این کارها باید به صورت بخشی از فرهنگ سازمان در آید. از دل این گونه سازمان ها در آینده، نسلی نو از رهبران جهانی سر بر خواهد کشید.