به هنگام تدوین استراتژیهای منابع انسانی، مسیرهای مختلفی به چشم میخورند و چنین نیست که یک راه صحیح وجود داشته باشد. بر اساس تحقیقات "روشهای مختلف برای اجرای استراتژی، منعکس کنندۀ روشهای گوناگون مدیریت تغییر و هم چنین روشهای گوناگون در همراه کردن کارکنان با اهداف سازمان است".
در توسعه استراتژیهای منابع انسانی، فرایند به همان اندازۀ محتوای طراحی اهمیت دارد. و "فرایند تدوین استراتژی منابع انسانی اغلب به اندازۀ محتوای استراتژی اهمیت داشته است. عنوان شده است که از طریق کار بر روی مسائل و موضوعات استراتژیک و برجسته ساختن موارد تنش زا، عقاید جدیدی سر برآورده اند و توافق بر سر آرمانهای نیز معمولاً به دست آمده است".
1. ارزیابی امکان انجام
از منظر منابع انسانی، امکان انجام به این بستگی مییابد که آیا میتوان تعداد کارکنان اصلی لازم را در موعد مقرر و با هزینهای معقول جذب کرد یا خیر؛ و این که انتظارات رفتاری مورد نظر استراتژی منابع انسانی (همچون درصد یا نرخ حفظ کارکنان و سطح بهرهوری ) واقع بینانهاند یا نیستند.
2. تعیین میزان مطلوبیت
بررسی آثار استراتژی از حیث سیاستهای مهم منابع انسانی (مثلاً اعمال استراتژی دفاعی سریعی در شرکتی که سیاست اشتغال کامل را دنبال میکند. معمولاً پرسش برانگیزاست).
3. تعیین اهداف
مقصود از اهداف همان موضوعات و مقوله هایی اساسیاند که باید مورد توجه قرار گیرند و خاستگاه اینها نیزمحتوای استراتژی کسب و کار است. مثلاً برای آن که استراتژیای به تولید کننده ای با هزینههای تولید پایین تبدیل شود، این خود مستلزم کاهش هزینههای نیروی کار است. این کاهش در هزینههای نیروی کار، خود دو هدف را محقق میسازد: استانداردهای عملکرد بالاتر (مشارکت) و هزینههای سربار.
4. تصمیم گیری راجع به ابزارهای تحقق اهداف
قاعدۀ کلی آن است که هر چه تناسب و هماهنگی خارجی و داخلی بیشتر باشد، استراتژی بهتر خواهد بود و تطابق بیشتری نیز با نیاز به هماهنگی و سازگاری در برابر تغییر خواهد داشت. هماهنگی خارجی از یک سو به میزان انسجام بین اهداف منابع انسانی بستگی مییابد و از سوی دیگر به استراتژی کسب و کار شرایط محیط خارجی. هماهنگی یا انسجام داخلی، میزان ارتباط بین فعالیتهای منابع انسانی و سایر شرایط محیطی، به علاوۀ میزان انسجام یا هم افزایی میان فعالیتهای مختلف منابع انسانی مورد سنجش قرار میدهد.
منبع: مدیریت استراتژیک منابع انسانی