مطالعات مختلف در زمینۀ رضایت شغلی نشان میدهد که متغیرهای زیادی با رضایت شغلی مرتبط است که این متغیرها در چهار گروه قابلطبقه بندی است:
1. عوامل سازمانی.
2. عوامل محیطی.
3. ماهیت کار.
4. عوامل فردی.
1. عوامل سازمانی
بعضی از عوامل سازمانی که منبع رضایت شغلی هستند عبارتند از:
الف. حقوق و دستمزد: مطالعات ((لاک)) نشان میدهد که حقوق و دستمزد یک عامل تعیین کننده رضایت شغلی است. بویژه زمانی که از دیدگاه کارمند این پرداخت منصفانه و عادلانه باشد.
ب. ترفیعات: ترفیعات شامل تغییر مثبت در حقوق (حقوق بالاتر)، کمتر مورد سرپرستی قرار گرفتن، چالش کاری بیشتر، مسئولیت بیشتر و آزادی در تصمیم گیری است. بعلت اینکه ارتقاء میزان ارزش فرد را برای سازمان نشان میدهد (بویژه در سطوح عالی تر)، ترفیع فرد منجر به افزایش روحیه وی میگردد.
ج. خط مشیهای سازمانی: ساختار دیوانسالارانه برای فردی که دارای سبک رهبری دموکراسی است، مناسب نیست. علاوه بر آن خط مشیهای سازمانی نیز در رضایت شغلی تأثیر میگذارد. خط مشیهای غیر منعطف باعث برانگیختن احساسات منفی شغلی میشود و خط مشی منعطف باعث رضایت شغلی میشود.
2. عوامل محیطی
عوامل محیطی کار شامل موارد زیر است:
الف. سبک سرپرستی: هر جا که سرپرستان با کارکنان رفتاری حمایتی و دوستانه داشتهاند، رضایت شغلی نیز زیاد بوده است.
ب. گروه کاری: اندازۀ گروه و کیفیت ارتباطات متقابل شخصی در گروه، نقش مهمی در خشنودی کارکنان دارد. هرچه گروه کاری بزرگتر باشد،رضایت شغلی نیز کاهش مییابد. زیرا ارتباطات متقابل شخصی ضعیف ترشده و احساس همبستگی کم رنگتر و نهایتاً شناخت تمامی افراد مشکل میشود. همچنین گروه کاری بعنوان یک اجتماع، سیستم حمایتی – احساسی روحیهای برای کارکنان محسوب میشود. اگر افراد در گروه دارای ویژگیها اجتماعی مشابهی (نگرشها و باورهای مشابه) باشند، جوی را بوجود میآورد که در سایۀ آن رضایت شغلی فراهم میگردد.
ج.شرایط کاری: هر چه شرایط کاری مطلوبتر باشد باعث رضایت شغلی میشود، چرا که در شرایط کاری مطلوب، آرامش فیزیکی و روانی بهتری برای فرد فراهم میشود.
3. ماهیت
کار
کار بخودی خود نقش مهمی در تعیین سطح رضایت شغلی دارد.محتوای شغل دارای دو جنبه است: یکی محدودۀ شغل است که شامل میزان مسئولیت، اقدامات کاری و بازخور است. هر چه این عوامل وسیعتر باشد باعث افزایش حیطۀ شغلی میشود که آن نیز به نوبۀ خود رضایت شغلی را فراهم میآورد. دومین جنبه عبارتست از تنوع کاری.تحقیقات نشان میدهد که تنوع کاری متوسط مؤثرتر است. تنوع وسیعتر باعث ابهام و استرس میشود و از طرف دیگر تنوع کم نیز باعث یکنواختی و خستگی میشود که نهایتاً منجر به عدم رضایت شغلی میگردد. ابهام در نقش و تضاد در نقش همواره از سوی کارکنان مورد اجتناب قرار گرفته است. زیرا اگر کارکنان کاری که انجام میدهند و انتظاری که از آنها میرود را نشناسند، موجبات ناخشنودی آنها فراهم میگردد.
4. عوامل فردی
در حالی که محیط بیرونی سازمان و ماهیت شغل عوامل، تعیین کننده در رضایت شغلی هستند، صفات و ویژگیهای فرد نیز نقش مهمی در آن دارد. افرادی که به تطور کلی دارای نگرش منفی هستند،همیشه از هر چیزی که مربوط به شغل است، شکایت دارند. مهم این نیست که شغل چگونه است، آنها همواره بدنبال بهانهای میگردند تا به گله و شکایت بپردازند. سن، ارشدیت و سلبقه،تأثیر قابل ملاحظهای بر رضایت شغلی دارند. کارکنانی که دارای سن بالا و سابقۀ زیاد در سازمان هستند،انتظار دارند که رضایت بیشتری از شغل خود داشته باشند.همچنین بعضی از صفات مشخصۀ شخصیتی طوری است که باعث افزایش رضایت شغلی میشود. بعلاوه میتوان اینطور نتیجه گرفت،افرادی که در سلسله مراتب نیازهای مازلو در سطح بالاتری قرار دارند،رضایت شغلی بیشتری خواهند داشت.