نظام نگهداری منابع انسانی ابعاد متعددی را شامل میشود و در
کنار ابعاد ملموس، ویژگیهای عاطفی، احساسی و مفهومی ناملموس که در هر جامعه و هر
سازمانی به نحوی متجلی است، شناخت ابعاد نگهداری را در سازمانها دشوار میسازد.
به همینجهت در این نظام عوامل نگهدارنده را میتوان به دو دسته تقسیم نمود:
1- مواردی که بیشتر در رابطه با تندرستی و حفظ سلامت جسمی کارکنان است از جمله اقدامات بهداشتی، ایمنی و حفاظتی، تربیت بدنی، خدمات درمانی و نظیر اینها.
2- مواردی که شامل تقویتکننده روحیه و حفظ شئون انسانی کارکنان میگردد که این عوامل عمدتاً جنبه روانی معنوی، ارزشی و اعتقادی دارد.
در تعبیری که در متون موجود، از کیفیت زندگی کار (QWL) شده است عمدتاً متاثر از مدیریت منابع انسانی در کشور ژاپن میباشد، که تاکید بر جنبههای روانی نگهداری در دو پدیده مشارکت کارکنان در تصمیمگیریهای سازمان و مجهز کردن کارکنان به تواناییهای علمی و اخلاقی و مشارکتی (Empowerment) است.
تغییر و تحولاتی که در الگوی فکری (Paradigm) دانش مدیریت درحال رخدادن است پیتردراکر آنرا الگوی فکری جدید مدیریت نامیده است.
از جمله این تغییرات که مسلما تحولات جهانی عمدتا باعث آن گردیده سه مورد زیر میباشد.
1- تاکید بر نقش رهبری بهجای مدیریت (خلاقیت و ریسکپذیری در تصمیمگیری)
2- تاکید بر مسئولیتپذیری وسیع و تغییر در ماهیت مشاغل به نحوی که قابلیت انعطاف سازمانی را بوجود میآورد و با این تعبیر دیگر متصدی یک شغل بودن و از پلههای ترقی مسیر شغلی خاص بالا رفتن و صرفا وفاداری مادامالعمر به یک سازمان، معنی و مفهوم ندارد.
3- تاکید بر شناخت و بهینهکردن فرهنگ سازمانی در راستای استراتژیهای سازمانی بهجای تاکید بر ساختار وظیفهای و سلسله مراتبی.
بنابر توضیحات مختصر ارائه شده، مطالعات وسیعی که در ارتباط با علایق افرادی که به ادامه دادن خدمت خود در سازمانها علاقهمندند، تجربه نشان داده است که مردم محیطهایی را ترک میکنند که در رابطه با آنها فاقد علاقه و استعدادند و تیپ شخصیتی آنها با فرهنگ سازمان مربوطه و شغلی که به آنها منتصب شدهاند سازگاری ندارد.
بنابراین نباید اینطور تصور شود که ابزار نگهداری افراد در سازمان صرفا حقوق و مزایای مادی است. در عین حال که حقوق و مزایا معمولیترین ابزار نگهداری منابع انسانی احساس می شود.
منبع: مدیریت استراتژیک منابع انسانی در کسب و کار