خلاقیت و تمرکز
تفکر خلاقانه در کنار نوآوری، باعث میشود میان چیزهایی ارتباط برقرار کنیم که قبلاً ارتباطی میانشان نمیدیدیم. این طرز تفکر نه تنها در خلق آثار هنری به ما کمک میکند، بلکه به خلق ایدهها و محصولاتی منجر میشود که هم مشکلات استراتژیک را حل میکنند و هم شگفتی و تحسین دیگران را بر میانگیزند.
بسیاری از کودکان اغلب با قوانین و اصولی مواجهند که غرق شدن در افکار خلاقانهشان را برایشان لذتبخش میکند و بازگشت به عملکرد وظیفه محور برایشان دشوار است.
این دگرسویی گاهی به ابراز نارضایتی و
اعتراض از سوی آنان تبدیل میشود.
تمرکز خلاقانهای که به صورت طبیعی در
وجود کودکان کم سن و سال وجود دارد و با ابزارهای سادهای نظیر مداد شمعی به
راحتی در دسترس آنها قرار میگیرد، برای بسیاری از افراد بالغی که روزانه در محیط
کار خود بارها و بارها از کاری به کار دیگر میپردازند تا حد زیادی دست نیافتنی
است؛ چرا که حتی وقتی عمیقاً روی موضوعی متمرکز میشوند هم باز با تفکر خلاقانه به
موضوع نگاه نمیکنند.
عدم توجه به تصویر بزرگتر
دانا بیلسکی از مشاوران این حوزه میگوید: «یکی از مدیران عاملی که با او کار میکنم آنقدر با سبک خشک و منطقی تفکر خو گرفته بود که وقتی تیم ما تمرینی خاص شامل استفاده از طراحی برای به تصویر کشیدن تمرکز انعطافپذیر را به وی پیشنهاد کرد، با عصبانیت تمام به این پیشنهاد واکنش نشان داد. تقریباً در تمام جلسات، تعداد قابل توجهی از شرکت کنندگان، پیش از به پایان رساندن تمرین مذکور جلسه را ترک میکنند.»
«در جلسهی دیگری، رئیس بخش طراحی یکی از بزرگترین خرده فروشیهای لوازم خانگی گفت به او بابت خلاقیتش حقوق میدهند. اما وقتی از او سؤال شد چند وقت یک بار خودش را در این تصویر بزرگتر قرار میدهد، پاسخ او این بود: این روزها هیچ وقت.»
ما برای اینکه از هر دو نیمکره ی مغزمان استفاده کنیم باید یاد بگیریم میان تفکر تدبیری و تفکر خلاقانه رفت و آمد روانتری داشته باشیم. گوردون مک کنزی در کتاب پر فروش خود توضیح میدهد چرا این کار برای بسیاری از ما تا این حد دشوار است.
او میگوید همهی ما در مهد کودک هنرمندیم. حدود سال دوم مدرسه شروع میکنیم به زیر سؤال بردن تواناییهای خلاقهی خود، تا جایی که تا ششمین سال مدرسه تقریباً هیچ کس خودش را هنرمند نمیداند و دوست ندارد خود را هنرمند بداند.
چگونه خلاقیتِ از دست رفته را بازیابی کنیم
کودکان دیگر از حدود سن شش یا هفت سالگی دیگر با خلاقیت زندگی نمیکنند، بلکه گاهی از آن استفاده میکنند. والدین، باید به کودکان خود یاد دهند خلاق بودن غیر عادی نیست و حتی باید همیشه این ویژگی را در وجودشان زنده نگه دارند.
شرکتهایی که علاقهمندند مهار خلاقیت را در کارکنان خود آزاد بگذارند باید برای محیط کار خود استفاده از «طراحیهای حسی» بیشتری را مد نظر قرار دهند.
مثلاً بافت، رنگ، نمادها، تصاویر و آثار هنری که از موضوع فعالیتشان الهام گرفته شده باشند. برای مثال شرکت دالبی به تازگی برای دفتر مرکزی تازهاش از چند هنرمند کمک گرفته است که برای به پایان رساندن پروژهی طراحی خود مدتی همراه تیم دالبی بودهاند:
فضاهای باز، مبلمان و دکوراسیونی با قابلیت تغییر چیدمان و سطوح گستردهای مثل میزهای بزرگ، ذهن را به بازی دعوت میکنند. اما راه حلهای کم هزینهتر دیگری هم هستند که همین کار را انجام میدهند.
با این حال پرداختن به هنر در محل کار، هم نیازمند سرمایهگذاری احساسی است و هم سرمایهگذاری زمانی. ایجاد محیط کاریِ هنرمندانه و خلاقانه به سرمایهگذاری مالی نیز نیاز خواهد داشت. اما میزان این سرمایهگذاریها به ریسکی بر میگردد که حاضریم برای رسیدن به پاداشی بزرگ قبول کنیم.
اما ما انسانها موجوداتی هستیم که با عادتها و سبک زندگی خود رابطهی خاصی داریم. به یاد داشته باشید که هرچه زودتر از حیطهی آسایش خود خارج شویم، سریعتر خواهیم توانست عادات و آشیانهی تازهای برای خود بسازیم.
منبع: bartarinha.ir