کد خبر: ۲۵۰۳
تاریخ انتشار: ۲۶ آذر ۱۳۹۴ - ۱۱:۰۲

بیماری های رهبران سازمان ها

رهبری همانند یک بدن در معرض بیماری، سوء عملکرد و ضعف است...

یک رهبر برای انجام کامل مأموریت خود باید پیوسته روابط دوستانه، سازگاری اعضای تیم و دانش تیمی را پرورش و بهبود بخشد.

بیماری هایی که رهبران ممکن است به آنها مبتلا شوند

رهبری همانند یک بدن در معرض بیماری، سوء عملکرد و ضعف است. می‌خواهیم در این مقاله چند مورد از این بیماری‌ها را ذکر کنیم. این‌ها وسوسه‌ها و امراضی هستند که می‌توانند به‌طور خطرناکی اثربخشی هر سازمانی را کاهش دهند.

۱- خود را جاودانه، مصون و یا کنار نگذاشتنی دیدن

یک رهبر وقتی به این بیماری مبتلا باشد از معاینه کامل و منظم خود صرف‌نظر می‌کنند. رهبری که خودش را انتقاد نکند، از خود مراقبت نکند و در پی کسب شایستگی‌های بیشتر نباشد همانند یک بدن مریض است.

این بیماری افرادی است که تبدیل به پادشاهان و فرمانروایان شدند و خودشان را بالاتر از دیگران می‌دیدند و نه در خدمت آنها. این از عوارض قدرت است و از عقده‌ی خودبرتربینی نشأت می‌گیرد، از خودشیفتگی که فقط خودش را می‌بیند و چهره‌ی دیگران را نمی‌بیند خصوصاً افراد ضعیف و کسانی که نیازمند هستند. درمان این بیماری، تواضع است. از صمیم قلب بگویی: ” من فقط یک خدمتگزارم. هر کاری انجام داده‌ام وظیفه‌ام بوده است.”

۲- مشغله‌ی بیش‌ازحد

این بیماری در افرادی دیده می‌شود که خودشان را غرق در کار می‌کنند و لحظه‌ای استراحت نمی‌کنند. اجتناب از استراحت موردنیاز منجر به استرس و اضطراب می‌شود. استراحت برای افرادی که کارشان را انجام داده‌اند لازم و ضروری است. باید لحظاتی را در کنار خانواده گذراند و از تعطیلات به‌عنوان فرصتی برای کسب انرژی استفاده کرد.

۳- تحجر ذهنی و احساسی

این بیماری در رهبرانی وجود دارد که قلبی از سنگ دارند، رهبران لجوج و سرسخت. افرادی که به‌مرور زمان آرامش درونی، هوشیاری و شجاعت خود را از دست می‌دهند و پشت توده‌ای از کاغذها مخفی می‌شوند. زنان و مردانی فاقد حس همدردی و مهربانی. اینکه عواطف انسانی خود را از دست بدهی، عواطفی که باعث می‌شود با کسانی که می‌گریند گریه کنی و با افرادی که شاد هستند، شادی، بیماری خطرناکی است؛ چون با گذر زمان قلب سخت‌تر می‌شود و قابلیت خود برای عشق ورزیدن به دیگران را از دست می‌دهد.

یک رهبر واقعاً انسان، متواضع، سخاوتمند، خونسرد و بی‌طرف است و خودخواه نیست.

۴- برنامه‌ریزی بیش‌ازحد و کارکردگرایی

وقتی یک رهبر برای همه‌ی جزئیات برنامه‌ریزی می‌کند و باور دارد که با برنامه‌ریزی کامل هیچ مشکلی پیش نخواهد آمد، او تبدیل به یک حسابدار یا مدیر دفتر می‌شود. لازم است همه‌چیز به‌خوبی آماده شوند؛ اما نباید احتمال وقایع غیرمترقبه را نادیده گرفت. برنامه‌ریزی باید منعطف باشد. ما به‌این‌علت دچار این بیماری می‌شویم که ماندن در روش‌های ساکن و تغییرناپذیر راحت‌تر و آسان است.

۵- هماهنگی ضعیف

وقتی رهبران حس تعلق اجتماعی را بین خودشان از دست می‌دهند، مثل این است که بدن توازن و تعادل خود را از دست می‌دهد. در این حالت شبیه گروه موسیقی می‌شود که فقط سروصدای آزاردهنده تولید می‌کنند. اعضا با هم کار نمی‌کنند و حس دوستی و اعتماد بین آنها از بین می‌رود و کار تیمی وجود نخواهد داشت. مثل این است که پا به بازو بگوید من به تو نیازی ندارم یا دست به مغز بگوید من مسئولم. این حالت باعث ایجاد ناراحتی و محدودیت فکری می‌شود.


منبع: http://modiriran.ir/1394/09