کد خبر: ۹۳۹
تاریخ انتشار: ۲۷ خرداد ۱۳۹۴ - ۱۵:۴۹
مفاهیم نوین در مدیریت -بخش اول-

آشنایی با پراگماتیسم و ریشه های آغازین این واژه -1-

رابطه پراگماتیسم و عملگرایی با علم مدیریت
 پراگماتیسم یا عملگرایی شیوه ای است که برای حل مسائل می توان از آن استفاده کرد.این ایده که اولین بار توسط فیلسوف آمریکایی به نام پیرس مطرح شد و بوسیله ویلیام جیمز و دیووئی بسط داده شد تا کنون نتایج خوبی در کشورهای پیشرفته و به خصوص آمریکا به همراه داشته است. هدف از این تحقیق آن بود تا با آشنایی با این فلسفه روشها و ابزارهای اجرای عملی این فلسفه بررسی شود. روش تحقیق آن به صورت توصیفی و کتابخانه ای است. یکی از مهمترین ابزارهایی که برای عملی کردن پراگماتیسم استفاده شده است (اجتماع پژوهشی) می باشد.

پراگماتیسم سه رکن اصلی را برای شکل گیری و اجرای این اجتماع معرفی می کند که شامل موقعیت بغرنج و یا مسئله دار، رویکرد علمی و دموکراسی مشارکتی می باشد.

پراگماتیسم می تواند در سازمان ها به عنوان یک ابزار سودمند استفاده شود. مدیران باید با شیوه ای مثل اجتماع پژوهشی آشنا شوند چرا که اجتماع پژوهشی یک اجتماع بین الأذهانی است و می توان با آن ارتباط مؤثر نه تنها در سطح سازمان بلکه در سطح کل جامعه برقرار کرد. مهمترین دستاورد اجتماع پژوهشی ایجاد یک جامعه با دموکراسی مشارکتی است.
بنابراین اگر بنا باشد که مدیران به جامعه و سازمان خدمت کنند آن ها باید مسئله را در ابتدا بررسی کنند سپس از نگرش های علمی و ابزار های علمی برای حل آن مسائل استفاده کنند و برای نیل به این هدف نه تنها باید از کارمندان زیر دست خود بلکه باید از نظرات افراد جامعه و شهروندان بهره ببرد. سرانجام توصیه هایی برای استفاده از آن در کشور ما ایران ارائه شده است تا بتوان جای پایی را برای تشکیل و توسعه چنین اجتماعاتی را بوجود آورد.

مقدمه:

در اواخر قرن19 یک روش فلسفی موسوم به pragmatism در آمریکا توسط بعضی از متفکران (ویلیام جیمز،چارلز سندرس پیرس،جان دیویی) به ظهور رسید. به نظر این متفکران پراگماتیسم انقلابی است علیه ایده الیسم و کاوشهای عقلی محض که هیچ فایده ای برای انسان ندارد در حالی که این فلسفه روشی است در حالی مسائل عقلی که می تواند در سیر ترقی انسان بسیار سودمند باشد.این روش فلسفس همچون انقلابی بود علیه سیرت و سنت بی حاصل در مدارس آمریکایی و سیرت و سنت بیهوده مابعد الطبیعی که در اروپای آن موقع در حال جلوه گیری بود. اصحاب مصلحت عملی دریافتند که روش و نطریه شان در حل مسائل عقلی و در پیش بردن سیر ترقی انسان سودمند تواند بود.

پراگماتیسم چیست؟

واژه پراگماتیسم مشتق از وازه یونانی pragma به معنی عمل است. این واژه اولین بار توسط چارلز سندرس پیرس منطق دان آمریکایی به کار برده شدومقصود او از به کار بردن این واژه روشی برای حل کردن ارزشیابی مسائل عقلی بود. اما به تدریج معنای پراگماتیسم تغییر کرد. در روش پراگماتیکی مطلقاً هیچ چیز تازه ای وجود ندارد. پراگماتیسم بیانگر رویکردی کاملاً آشنا در فلسفه یعنی همان رویکرد تجربه گرایانه است.

پراگماتیسم به معنای وسیعتر یعنی نوعی (نظریه حقیقت) در قبال دو نظریه ی معروف دیگر در باب حقیقت یا صدق- نظریه مطابقتکه حقیقت عبارت است از مطابقت گزارها با واقعیت خارجی آن می داند که ارسطو و فلاسفه اسلامی به این نظریه معتقدند نظریه ی پیوستگیکه فلاسفه غرب از دکارت به بعد معمولاً آن را پذیرفته اند و به معنای هماهنگی اجزای یک نطریه است.نظریه پراگماتیسم معتقد است یک عقیده در صورتی حقیقی است که هر گاه عمل مطابق ان واقع شود،به طور تجربی نتایج رضایت بخش و محسوس به بار آورد،یعنی حقیقت باید به مثابه رابطه پیامدهای رضایت بخش و محسوس با اعمالی که از عقاید معین ناشی می شود در نظر گرفته شود.حقیقت چیزی جز این نیست که تصورات تنها تا آن جا حقیقی اند که ما را در ایجاد رابطه ای رضایتی بخش با دیگر بخشهای تجربه مان یاری رسانند.هر نطری که ما را کامیابانه از قسمتی از تجربه مان به قسمت دیگر آن ببرد چیزها را به گونه ای رضایت بخش به هم ربط دهد،تضمین شده باشد،امور را ساده کند و در نیروی کار صرفه جویی به عمل آورد.به همان اندازه،تا همان جا و به گونه ای ابزار وار حقیقی است.این جمله اخیر به صورت کاملاً روشن ملاک حقیقی بودن یک نظریه را افاده عملی ان به صورت رضایت بخش می داند که در اشکال ساده تضمین شده و تجارب مرتبط نمودار می شود.به عبارت دیگر ، استفاده عملی ، برای ما یک حالت رضایت بخش به ارمغان آورد.رضایت بخش بودن نیز یعنی این رأی مثلاً با مجموع دلبستگی های وجودی بشر سازگار باشد.مقصود این است که اگر این رأی را بپذیریم،در هیچ جا از وجود خودمامپن احساس تعارض و مشکل نمی کنیم.

 معنای فلسفی پراگماتیسم:

ریشه آن یک کلمه یونانی به نام پراگما نظر دکترین است که عنوان معیار برای حقیقت به ارزش عمل اتکا دارد. با توجه به این که حقیقت مطلق وجود ندارد و واقعیت چیزی نیست جز موفقیت این پراگماتیسم به وسیله ی پیرس در سال 1879 فرموله شد و به وسیله جیمز و دیوئی توسعه پیدا کرده است که این تأثیر عمده ای در کشور آمریکا دارد و در آن جا به کار گرفته شده است.

اجتماع پژوهش:

فلسفه پراگماتیسم برای اثبات خود از ابزاری به نام اجتماع پژوهش استفاده می کند، اجتماع پژوهش به معنی گروهی از افراد است که در یک روند پژوهش تجربی/نظری راجع به یک مسئله درگیر می شود افرادی که به چنین اجتماعاتی تعلق دارتد بر مبنای سه عنصر با یکدیگر مرتبط می شوند.

1: وجود یک موقعیت مسئله دار و بغرنج که باید حل شوند.

2: علم مورد نیاز برای حل آن مسئله

3: در روشهای دمکراتیک که با راه حل عملی هماهنگ باشد.

به عقیده جان دیوئی تمرکز بر یک وضعیت بغرنج و مسئله دار ضروری است زیرا این به اجتماع کمک می کند حول مسئله ای که نیاز به راه حل دارد شکل بگیرد.اعضاء یک جامعه پژوهشی باید برای آن وضعیت بغرنج نگرشی علمی داشته باشد و برای نشان دادن مسئله تئوری و روش را به عنوان ابزار بنگرد . در واقع جوامع پژوهشی باید دمکراتیک باشند.آن ها باید ارزش ها و آرمانهایی مثل آزادی ،برابری و کارایی را در رسیدن به اهداف در نظر بگیرند.در واقع اجتماع پژوهشی یک مفهوم قدرتمند(هر چند که خالی از عیب نیست)که حقیقت و دانشی را تشخیص می دهد که پدیده های اجتماعی هستند.

رابطه پراگماتیسم و عملگرایی با علم مدیریت

جان دیوئی با پیروی از پیرس علم را برای ارائه روش های محکم و دقیق برای حل مسائل و کسب اطلاعات در خصوص فهم جهان در نظر گرفت. اما علم به عنوان غایت و هدف نهایی یا تنها شیوه ی فهم جهان تلقی نمی شود. به عقیده دیوئی ممکن است ابزار های دیگر تجربه مثل شعور عام یا هنر و فعالیت کسب آگاهی از طرف آن ها همچنین می تواند فهم انسان را غنی کند(شلید2003).

به عقیده دیوئی، پژوهش در واقع تغییر شکل جهت دار یا کنترل شده یک وضعیت نا معین به وضعیتی است که در تمایزات اجزایش معین می شود و روابطش برای تبدیل عناصر وضعیت اصلی به یک کل واحد معین و مشخص می شود. از نطر دیوئی و کاربرد نطریه اش تحت عنوان اجتماع پژوهش در مدیریت دولتی، (شیلد2006) خاطر نشان می کند که این عدم قطعیت کٌشی است که نیاز به پژوهش را مبرم می سازد اما هیچ معیار کلی و جهانی وجود ندارد که به وسیله آن شخص بتوان محصول پژوهش را مورد سنجش قرار بدهد در واقع این اجتماع واقعی متأثر و تأثیرگذار است که تصمیم می گیرد چه نظراتی،اخلاقی و مفید هستند.بنابراین می توان گفت که اجتماع پژوهش منهدم کلیدی پراگماتیسم است که در ابتدا توسط پیرس مطرح شده و دیوئی آن را بسط داد.

منبع انتشار: پایگاه مقالات علمی مدیریت