در مورد یادگیری سازمانی مباحث مختلفی مطرح شده و هر کسی کم و بیش در مورد یادگیری سازمانی میداند، در این خصوص باید گفت که یادگیری سازمانی ابتدا کرت و مارچ در سال 1963 برای اولین بار از یادگیری سازمانی استفاده کردند، و در این خصوص گفته میشود که هدف اصلی یادگیری سازمانی تبدیل شدن سازمان به یک سازمان یادگیرنده است تا بتواند در شرایط مختلف، رفتار متفاوت از خود نشان دهد.
نگاه کنید به مقاله گامی به سوی تعالی با سازمان یادگیرنده
در این راستا گومز و همکارانش (2005) معتقدند که برای یادگیری سازمانی چهار شرط ضروری است ؛ اول اینکه مدیریت سازمان باید پشتوانه محکمی برای یادگیری سازمانی ایجاد کند، دوم اینکه وجود داشتن یک هوش جمعی است ، سوم اینکه یک سازمان نیازمند توسعه دانش سازمانی بر اساس انتقال و یکپارچهسازی دانش است و چهارم اینکه سازگاری ساده با تغییرات ایجاد شده در محیط کافی نیست بلکه باید به یادگیری خلاق منجر شود.
باید گفت که یادگیری سازمانی از یک سو یکی از ابزارهای سازمانهای یادگیرنده برای مقابله با چالشهای روبه رو به منظور آمادگی برای تغییر و ایجاد توانایی پاسخگویی و تغییر مشکلات تجاری آینده و کسب مزیت رقابتی است و از سویی دیگر فرایندی است که به رشد و توسع هدانش سازمانی و افزایش سرعت سازمانها در دنای پیش بینی ناپذیر امروزی منجر شده است و زمانی این امر اتفاق میافتد که توسط مدیریت ارشد سازمان ارزشمند تلقی شود و به یک فرهنگ و زیرساخت یادگیری مناسب ایجاد و از آن حمایت کند.
نگاه کنید به مقاله استراتژی های یادگیری سازمانی
با این تفاسیر باید گفت که در جهان امروز سازمانها دستخوش تغییر و تحولات شگرف و مداومی است و تمامی ابعاد سازمان ها از محیط داخلی تا محیط خارجی از عوامل انسانی و غیر انسانی همگی در حال تغییر و دگرگونی هستند و این تغییر و دگرگونی را میتوان یا یادگیری سازمانی کنترل نمود.