فقط هنگامی كه شما و سازمانتان به اهداف تجاري و رفتار محل كار آگاهي يافتهايد ميتوانيد واقعا اهداف يادگيري را بنويسيد. مثلا
در پايان برنامه خود بنویسید، شركت كنندگان بايد قادر باشند:
نگاه کنید به مطلب چرا کارکنان برای شرکت در دورههای آموزشی انگیزه ندارند؟
باید مطمئن شد كه اهداف يادگيري در جهت يادگيران بوده وانجام شده و نه در جهت ياددهندهها. سپس استانداردي را كه شركت كنندگان در آموزش انتظار دارند در هنگام بازگشتن به كار انجام دهند اضافه كنيد. براي مثال يك راننده اتومبيلرانی، مهارت حد بالايي را در مقايسه با يك راننده جاده نياز خواهد داشت. همچنين حالا محيط كار ي كه شركت كننده انتظار دارند در آن انجام وظيفه نمايند و منابع قابل دسترس در هنگام بازگشت به محیط كار را اضافه كنيد.
حال باید به این سوالات پاسخ داد:
نگاه کنید به مطلب پیش شرط یک آموزش پویا چیست؟
آيا آنها به صورت فردی كار خواهند كرد و يا به صورت تيمي ؟آيا آنها به كتابچههاي راهنما دسترسي خواهند داشت، يا انتظار دارند كه مراحل فرايندها را بياد بياورند؟اين سوالات اهداف يادگيري پاياني را تشكيل مي دهندكه بالاترين حد خروجيهاي مشخص شده براي كل برنامه آموزشي شماست. خيلي از برنامههاي داراي چندين ماژول و بخش است. براي هريك از اين اجزاي جدا از هم، اهداف يادگيري تواناسازي را مشخص كنيد. براي انجام اين كار،فكر كنيد شركت كننده آموزش به چه چيزي براي يادگيري نيازدارد تا بتواند هدف مورد نظر را انجام برساند.
نگاه کنید به مطلب جایگاه هم افزایی در سازمان ها
براي هر هدف يادگيري تواناسازي ، مطمئن شويد كه به هريك از سه حوزه يادگيري
زير توجه كردهايد.
Cognitive 1- شناختي |
شامل دانش ، معتقدات ، استدلال |
Affective 2- عاطفي |
شامل ارزش ها ، احساسات ، گرايشات ، انگيزه |
Psych- motor 3- شبه پيشران |
شامل حركت فيزيكي ، هماهنگي |
در انتها نیز يك بار ديگر، مطمئن شويد كه شما از افعال معلوم براي شرح دادن خروجيها را مورد استفاده قرار میدهید. با نوشتن اهداف يادگيري كه هم با معني و هم عملي است، شما اعتبارتان را نزد کارکنان و مدیر افزايش داده و اثربخشي خود را به عنوان يك طراح يادگيري بهبود خواهيد داد.
نگاه کنید به مطلب اینگونه اثربخشی دوره های آموزشی خود را را تضمین کنید.