باندورا(1997) مطرح میکند که باور افراد به خودکارآمدی خویش، بخش عمدهای از خودآگاهی آنان را تشکیل میدهد. برای ایجاد و تغییر نظام باورهای خود کارآمدی چهار منبع مهم تشخیص داده است. این منابع عبارتند از: تجربههای موفق، تجربههای جانشینی، ترغیبهای کلامی یا اجتماعی و حالات عاطفی و فیزیولوژیک. بنابراین، باید بین اطلاعات و دانشهایی که از وقایع و رویدادها کسب میشود و اطلاعات و معرفتهایی که روی خودکارآمدی اثر میگذارند تفاوت قایل شد:
نگاه کنید به مطلب فضای روانی سازمان و ارتقای انگیزه کارکنان
تجربههای موفق: تجارب موفق یا عملکرد موفقیت آمیز و یا به قول «وتن» و «کمرون» پرورش تجربه تسلط شخصی مؤثرترین منبع ایجاد و تقویت کارآمدی شخصی هستند. تجربه موفق شغلی به شدت و نیرومندی باورهای خودکارآمدی به عنوان نتیجه انجام وظایف اشاره دارد. مدیران با آگاه کردن کارکنان از میزان موفقیتشان میتوانند به آنان کمک کنند تا به طور فزایندهای احساس کارآمدی کنند. یک راه برای انجام دادن این کار، شکستن کارهای بزرگ و مهارتهای پیچیده به اجزا و مهارتهای جزئیتر که به آسانی انجام شوند و سپس واگذار کردن فقط بخشی از آنها در هر زمان به کارکنان است. تجربههای جانشینی: افراد در ارزیابی خود کارآمدی خویش تنها به موفقیتهای قبلی خود متکی نیستند. بلکه تحت تأثیر تجربه های جانشینی از طریق الگوسازی یا سرمشقگیری هستند. در اکثر اوقات افراد در سازمانها خود را با همکاران در موقعیتهای مشابه مانند. همکلاسیها، همکاران، رقبا و یا افرادی که در سایر موقعیتهای مشابه در تلاشند، مقایسه میکنند. همکاران و یا رقبا که کار بهتری انجام دهند، باورهای کارآمدی را افزایش میدهند. مقایسههای اجتماعی و پیشرفتهای دیگران که در فعالیتهای مشابه کار میکنند.
نگاه کنید به مطلب جانشین پروری و توسعه استعداد
ترغیبهای کلامی یا اجتماعی: سومین منبع ایجاد و تقویت خودکارآمدی، ترغیب کلامی یا پیامهای دریافتی فرد از محیط اجتماعی است. بدین معنی که وی شایسته انجام رفتارهای معینی است، هدف ترغیب کلامی یا اجتماعی که با عوامل محیطی مرتبط است، این است که افراد برای انجام وظایف بهطور موفقیت آمیز تواناییهای خود را بهکار گیرند، نه اینکه انتظارات غیرواقعی که ممکن است بر فرد اثر منفی داشته باشد، ایجاد کند. راهبرد دیگر کمک به کارکنان برای تجربه کردن توانمندی، فراهم آوردن حمایتهای اجتماعی و عاطفی برای آنان است، اگر قرار است کارکنان احساس توانمندی بکنند، مدیران باید آنان را تحسین و تشویق کنند، آنها را بپذیرند و از آنان پشتیبانی کنند و به آنان اطمینان بدهند
حالات عاطفی و فیزیولوژیک: انتظارات کارآمدی شخصی یک فرد تحت تأثیر حالات برانگیختگی هیجانی وحالات فیزیولوژیک وی قرار دارد. افراد در موقعیتهای فشارزا فعالیتهای فیزیولوژیک خود را به عنوان نشانههایی از عدم تعادل یا اختلال می بینند. هیجانات منفی میتوانند موجب تنش و فشار شوند و از درون افراد را آشفته کنند و در نهایت درکارآمدی آنان اثر منفی خواهند داشت. ادراک شخصی از حالات فیزیولوژیک خود (اثرات ذهنی شخصی) مانند ترس، اضطراب، تنش و افسردگی (درون و برون شخص) سبب میشود که افراد در انجام وظایف توانائیهای خود را دست کم بگیرند و انتظارات خودکارآمدی شخصی را پایین بیاورند.
نگاه کنید به مطلب فرسودگی شغلی را بشناسید
در پایان باید گفت برای توانمندکردن کارکنان، مدیران باید محیط کار را جذاب و با نشاط سازند و از روشن بودن هدف کار اطمینان داشته باشند. و احساس توانمندی را با برگزاری گردهماییهای دورهای به منظور پرورش دوستی در میان کارکنان افزایش دهند.