همه ی ما در سازمان و محیط کارمان به علت تغییرات که به طور مستمر و دائم و همینطور ابهاماتی که به وجود میآید فشار زیادی را تحمل میکنیم .. اما چطور میشود که یکسری از افراد دارای عملکرد عالی هستند و خود را از دیگران جدا میکنند و با اینگونه موقعیتها به خوبی کنار آمده و آن را مدیریت میکنند؟
جواب این سوال را شاید بتوان در هوش هیجانی یافت....عامل کلیدی و اساسیای که در محیط کاری میتواند موجب رشد و توسعه شایستگیهای کارکنان شود و حتی آنان را به اینکه عملکرد مناسبتر و بهتری داشته باشند تشویق کند پس میتوانیم بگوییم که هوش هیجانی عاملی مهم در عملکرد فرد در زندگی کاری و محیط کاری خود است.
گلمن در کتاب " هوش هیجانی" اینگونه عنوان میکند که هوش هیجانی تا 80 درصد میتواند باعث موفقیت فرد در زندگیاش شود و IQ تنها 20 درصد در این رابطه نقش دارد. از جهتی دیگر بحث بهرهگیری از هوش هیجانی در کسبوکار و سازمانها ایدهای تازه و نوین است که بسیاری از مدیران کسب وکارها و سازمانها هنوز استفاده از آن را فرا نگرفته اند... به عبارتی آنها بیشتر از مغزشان استفاده میکنند تا قلبشان.
در این راستا جهت کسب اطلاعات بیشتر پیشنهاد میشود در دوره کاربرد هوش هیجانی در سازمان که به صورت کارگاهی برگزار میگردد شرکت نمایید.
به عبارتی کاربرد هوش هیجانی در سازمان یعنی توانایی استفاده از هیجانها در کمک به کسب نتایج مطلوب، حل کردن مسائل و استفاده مناسب از فرصتهای به وجود آمده که این مهارت میتواند شامل توانایی همدلی و بینش سازمانی باشد و مدیرانی و رهبرانی که از این هوش و توانایی برخورداند هیجانها و احساسات دیگران را بیشتری عملی میسازند تا اینکه آنها را حس کنند و میتواند کاربردهای بسیاری در سازمان داشته باشد مثلا:
و در نهایت ویلیام بنیس اعتقاد دارد که هوش هیجانی را میتوان از طریق تعلیم و تربیت و مربیگری هدفمند و ابتکار عمل توسعه داد و همبستگی بالایی با موفقیت شغلی و زندگی دارد و ایشان هوش هیجانی را پیش بینیکننده قوی مدیریتی میداند که میتواند ناکامی و انحراف مسیر را در آینده خبر دهد(آقایار، 1386)