در ارزیابیهای عملکرد شرح وظایف باید کاملا روشن و دقیق باشد تا بتوان بر اساس آن کاملا به ارزیابی عملکرد رسیدگی کرد، آقای بلانگ مدیر نماینده شرکت تویوتا در فرانسه می باشد، که از جمله کارهای مهمی هم که انجام میدهند صادرات خودرو به کشورهای دیگر مثل آلمان، ایتالیا و .. میباشد، پرسنل آنجا میگویند که ما این فرد را ستایش میکنیم و این شخص مدیر نمونه شده است در اروپا، در مجله اروپایی اشاره شده که آقای بلانگ یک مدیر حرفهای است و او را به عنوان یک مدیر نمونه انتخاب نمودهاند.
سوال ایشان چه کاری انجام داده اند؟
در پاسخ باید گفت که ایشان کار خاصی انجام نمیدهد، مدیران نمونه هیچوقت فرقی با دیگران ندارند، تفاوت مدیر نمونه این است که میگویند پرسنل من چه کسانی هستند و چه باید بکنند؟ و باید بر اساس شرح وظیفه اشان جلو بروند، بنابراین موقعی که ما به عنوان مسئول یا مدیر وقتی شرح وظایف خود را نمیدانیم و همینطور نمیدانیم که هدف سازمان چیست و چه چیزی در آینده میخواهد، هیچوقت نمیتوانیم نمونه باشیم و متقابلا سازمانمان هم نمونه نخواهد بود.
یک مثال در سازمان های ایرانی... اینگونه است که ...
ده کار متفاوت به فرد دادهاند، یک حقوق اداری هم برای او در نظر گرفتهاند ، استرس شغلی هم دارد و همینطور از آینده شغلی خود نیز امنیت ندارد، این فرد باید چه بکند؟ چه تحولی را ایجاد بکند؟ بنابراین در تمام مدلهای ارزیابی عملکرد نیز اشاره شده است که باید شرح وظایف را مشخص کنید و به افراد بگویید که هستند و چه چیزی از آنان برای سازمان میخواهید، همانطور که آقای بلانگ این کار را به خوبی انجام میدهد.
نتیجهگیری:
پس در ارزیابی های عملکرد اگر شرح وظایف روشن نباشد نمیتوان ارزیابی عملکرد خوبی داشت و بر این اساس اگر هدف و استراتژیهای سازمان را نشناخته باشیم نمیتوانیم باعث پیشرفت سازمان گردیم، پس ابتداییترین کار برای ارزیابی عملکرد خود، کارکنان و سازمان بایستی که شرح وظایف به طور دقیق و کامل مشخص گردد.