فعالیت های بهبود سازمانی بنا به تعریف عبارت است از تلاشی برنامه ریزی شده در سطح کل سازمان و مدیریت شده از بالا برای افزایش اثربخشی و سلامت سازمان از طریق دخالت های برنامه ریزی شده در فرایند سازمان می باشد که می تواند شامل فعالیت های گوناگونی باشد که در یک برنامه بهبود به کار می رود، این فعالیت ها عبارت اند از:
تحقیق عملی
در چنین تحقیقی، دادههای مربوط به مشکلات فرایندی به شکل نظام مند یا سیستماتیک از کارکنان جمع آوری و برای شناسایی مشکلات و علل احتمالی بروز آنها بررسی میشود. بدین ترتیب طرحی عملی برای مواجهه با مشکلات تهیه میشود که میتوان آن را با همکاری کارکنانی که درگیر این مشکلات هستند، به اجرا در آورد. عناصر اصلی تحقیق عملی عبارتاند از : جمع آوری داده، شناسایی، بازخور برنامهریزی عملی، اقلام و ارزیابی.
بازخور پیمایشی
انواع مختلفی از تحیق عملی وجود دارد که در آنها دادههای مربوط به سیستمها به شکلی نظاممند جمع آوری و سپس به منظور تهیه مبنایی برای تهیه برنامهای عملی به گروهها داده میشوند تا آنها را تجزیه و تحلیل و تفسیر کنند. از جمله روشها تکنیکهای بازخور پیمایشی، استفاده از نظر سنجی و کارگاههای آموزشی با هدف بحث گروهی و بررسی آثار جانبی است.
مداخله
واژه"مداخله" در توسعه سازمانی به آن دسته از فعالیتهای ساختار یافتهای اطلاق میشود که مشاوران و کارفرمایان آنها را به اجرا در میآورند. این فعالیتها میتوانند به شکل تحقیق عملی، بازخور پیمایشی یا جز اینا اجرا شوند. آرجریس (1970) سه وظیفۀ اصلی فرد مداخله گر یا مشاور OD وبدین شرح خلاصه کرده است:
1. تولید و تدوین اطلاعات به کارفرمایان در ایجاد اطلاعات معتبری که آنها را در درک مشکلاتشان یاری میرساند.
2. آفریدن فرصتهایی برای کارفرمایان به منظور جستوجوی راه حلهای مؤثر برای مشکلاتشان و انتخاب آزادانه از میان آنها.
3. آفریدن شرایطی برای ایجاد تعهد درونی نسبت به انتخابهای خود و به وجود آوردن فرصتهایی برای نظارت مستمر بر اقدامات انجام شده.
نتیجه گیری:
با توجه به موارد مطرح شده در تمام این فعالیت ها نیاز به یک فرد ماهر جهت انجام روش های بهبود سازمانی ویا دیگر ابزار مورد استفاده در این راه هستیم.آنها بایستی بسیار باهوش و توانایی مصاحبه داشته باشند.تسهیل وتوسعه سازمان ها از ابزار مورد نیاز این اقدامات است.
منبع: مدیریت استراتژیک منابع انسانی