در دنیای کسبوکار امروز هر چه میزان شناخت شما از محیط و شرایط درونی و بیرونی سازمانتان بیشتر باشد، به همان میزانبهموفقیت بیشتری در مدیریت کسبوکارتان دست خواهید یافت. در اینجا به بررسی دلایل شکست شرکت های ایرانی و خصوصا نوپا اطلاعاتی در این خصوص در اختیار شما قرار دهیم.
1- نوع واکنش مدیران به تغییرات:
عمدهترین دلایل شکست یک کسبوکار در نوع واکنشهای مدیران آن بنگاه نسبت به تغییرات به وجود آمده حاصل میشود.اگر کمی به عقبتر بنگریم، دلیل اصلی موفقیت کارآفرینان در شروع کسبوکارشان محدود شدن آن ها به روشهایی خاص میباشد. کارآفرینان دائما در حال آزمون و خطا شیوههای جدید برای کسبوکارشان هستند و پس از این که روشهای پاسخگو را یافتند بر روی آنها پافشاری و تمرکز میکنند.
2- اما حرکت بر روی یک خط یا شیوه تا چه زمانی جوابگوست؟
فرض کنید زمانی در کسبوکارتان فروش تلفنی جوابگو بوده و شما به فروشهای محسوسی دست یافتید، با این حال پس از تغییر شرایط بازار حال دیگر این شیوه به سختی پاسخگوی هزینههای خویش بوده و غالب تماسها با برخوردهای غیر محترمانهای با پرسنلتان به پایان میرسد.ادامه این روند همانند پارو زدن در رودخانهای است که منتهی به آبشار سهمگینی خواهد شد. مدیران باید آگاه به تغییرات بازار باشند و به تناسب آن اقدامات جدیدی اتخاذ کنند. برخی از مدیران پس از مشاهده علائم هشدار دهنده از سمت بازار، اقدام به پافشاری بیشتر با هزینههای بیشتری بر روی شیوههای پیشین مینمایند.
3- جذب منابع انسانی:
یکی دیگر از علل اصلی شکست کسبوکارها، عدم صرف انرژی، زمان و دقت لازم در جذب منابع انسانی است. اگر کمی واقع بینانهتر به قضایای مدیریتی در کسبوکار نگاهی بیاندازیم متوجه میشویم، در دنیای کسبوکار امروز مرز بین عملکرد ضعیف، متوسط و عالی با توجه به تبیین و سنجش معیارهای پیشرفت منابع انسانی به راحتی قابل اندازهگیری است. مدیران باید قبل از جذب منابع انسانی اقدام به مکتوب نمودن شرح وظایف مربوط به پرسنل جدید نمایند.
4- افت فروش پس از دوران رشد:
عمدتا در شرکتهایی که فروش زیادی را در دوره ای تجربه میکنند دچار خودبزرگ بینی و غرور میشوند و همین عامل نه تنها در شرکتهای کوچک بلکه در شرکتهای بزرگ نیز باعث به وجود آمدن رکود میشود.حال سوال اینجاست؛ چرا چنین اتفاقی باید بعد از یک دوره فروش مطلوب (عمدتاً عالی) روی دهد؟ در بیشتر مواقع مدیران پس از کسب موفقیت های بزرگ دیگر دست به اقدامات مبتکرانه و خلاقانه نخواهند زد و سعی به حفظ جایگاه از طریق راهبری همان استراتژی هایی که موجب موفقیتشان شده دارند. در دنیای پر رقابت امروز زمانی که مجموعه ای از مزیتی پرده برداری می کند در کمترین زمان ممکن از حالت مزیت انحصاری خارج شده و دیگر به عنوان یک مزیت شناخته نخواهد شد، بلکه به عنوان یک ویژگی یا یک باید، در محصول یا خدمات ایفای نقش خواهد کرد.
5- تمرکز بیش از حدمدیران بر روی یک رقیب:
شکست یک بنگاه اقتصادی، شبیه خط موی پس رونده پیشانی، آهسته آهسته بالا میرود. اما بر خلاف از دست دادن مو، مدیران غالبا نمیتوانند تشخیص دهند که شرکتشان دقیقا چه اندازه در مسیر شکست پیشرفته است. گاهی تمرکز بیش از حد مدیران بر روی یک رقیب در بازار رقابت، باعث غافلگیر شدن از جانب رقبای دیگر خواهد شد. همانند دو خودروسازبازار ایران (ایران خودرو و سایپا) که تمرکز بیش ازحدشان نسبت به محصولات و سهم بازار یکدیگر باعث از دست رفتن سهم به سزایی از بازارشان و ورود خودروهای چینی شد. زمانی که کل افراد سازمان روی یک رقیب واحد اتفاق نظر داشته باشند، ممکن است زمان نگران شدن برای کسبوکار فرا رسیده باشد. در صنعت خود نسبت به تغییرات تمام رقبا حساس باشید. چه رقبای موجود و چه رقبایی که قصد ورود به بازار را دارند.
6- تمرکز بیش از حد بنگاه بر سهم بازار:
زمانی که مدیران بنگاهی بیش از حد بر بدست آوردن سهم بازار تمرکز کنند و منابع و سرمایههای تهاجمی زیادی را صرف این خواسته خود کنند، حاشیه سود بنگاه را کاهش خواهند داد و این حاشیه سود اندک میتواند در طولانی مدت ضربه سختی به کسبوکار آنان وارد نماید. برای شماره یک بودن در صنعت خود نباید از مرز های هزینهای خود عبور کنید، ممکن است در کوتاه مدت سهم بیشتری از بازار را کسب کنید اما پس از گذر از این استراتژی این رقبای شما هستند که با حاشیه سود بالاتری نسبت به شما جایگاه خود را مستحکمتر نموده اند.