پس از
معرفي و شناخت شخصيت و شخصيتپردازي و زبان معيار در داستان، نويسنده بايد
به اين نكته توجه داشته باشد كه كلمات و جملاتي كه از زبان و دهان
شخصيتهاي او در داستان بازگو ميشود، آيا با رفتار و اعمال و عكسالعمل و
طرز فكر او همخواني و تناسب دارد يا نه؟ و آيا مخاطب ميتواند بر اساس
گفتگوها و يا ديالوگهاي شخصيتها به موقعيت او و مكان و زمان و فضايي كه روي
داده و يا توصيفات نويسنده را تشخيص دهد؟ و كلمات و جملاتي كه گفته ميشود، آيا در باورپذير نمودن شخصيت و پيش بردن داستان مفيد است؟
ديالوگ
هر چيزي است كه شخصيتها بیان ميكنند و گفتهها و سخنان با اهميت در
داستان را ديالوگ گويند. گفتگو نیز هرچيزي است كه شخصيتها بازگو ميكنند و
داراي ارزش و اهميت نیست. پس با اين دو تعريف به تفاوت اساسي گفتگو و
ديالوگ پي ميبريم.
- قصه را صحیح و به درستی هدایت کنید.
- خواستهها، آرزوها، موضع گیریها و انگیزههای
شخصیت خود را بیان کنید.
- از حاشیه و زیاده گویی اجتناب کنید.
- در حین سادگی از دیدگاه زبان شناسی و زیبایی شناسی
دارای ارزش باشد.
- از اطلاعات دهی مستقیم پرهیز کنید و اطلاعات در
لابلای خواستهی شخصیتها به عنوان یک نیاز درونی و ضروری مطرح کنید.
- در معرفی فضا و اتمسفر نمایش حرفهای عمل
کنید.
- از پیچیده گویی پرهیز کنید، و سعی کنید دیالوگ غیر قابل فهم نباشد.
- زبان موجب تفکیک شخصیتها از یکدیگر میشود زیرا هر شخصیتی دایره المعارف لغاتی خود را دارد بنابراین دیالوگ در این سپهر معنا میشود.
- دیالوگ اصلاحا هم راه برود هم حرف بزند. دیالوگ
نمی تواند ایستا باشد و در جا بزند.
- دیالوگ باید ساده و در کوتاه ترین زمان ممکن
مکنونات قلبی شخصیت را بیان کند.
- دیالوگ خوب جای بازیسازی و ایجاد عمل را برای
بازیگر فراهم میسازد.
- دیالوگنویسی مناسب زبان معیار هر دوره زمانی را
رعایت کرده و برای ارتباط با مخاطب خود را به دردسر نمیاندازد.
- دیالوگنویسی مناسب، سادهنویسی را از سادهاندیشی
جدا میکند.
- یک دیالوگنویس خوب از تمثیلات، نشانهها، ضرب
المثلها در دیالوگنویسی استفاده میکند.
- دیالوگ باید علیرغم ظاهر ساده عمیق و لایه لایه
باشد.