کد خبر: ۲۵۶۴
تاریخ انتشار: ۰۶ دی ۱۳۹۴ - ۱۲:۱۱

بهتر است ترس‌هایی که برای مدیریت بهتر باید بر آنها غلبه کنیم را بشناسیم...

یکی از نیازهای مهم مدیریت در عصر حاضر رهبری مؤثر است. متفکران بزرگی چون کرکبی، فیلسوف دانمارکی، بر این عقیده هستند که مدیر پیش از هر چیز باید یک رهبر عالی باشد و در رابطه‌ای متقارن با کارمندان خود قرار داشته باشد. چنین مدیری وظایف مهمی همچون تصمیم‌گیری، سازمان‌دهی برنامه‌ها، نظارت بر فرایند استخدام و جهت‌دهی به تیم کاری را به عهده دارد. او باید تمام این وظایف خطیر را تحت این فشار انجام دهد که او مسئول نتایج و پیامدهای تمام این تصمیمات و اقدامات است. با در نظر گرفتن این نکته که موفقیت تک تک افراد به موفقیت کاروکسب بستگی دارد، اهمیت تصمیمات مدیر حتی تصمیمات کوچک او بیشتر مشخص می‌شود.


طبیعی است که کار کردن تحت این فشار بالا باعث به وجود آمدن ترس و اضطراب می‌شود. ترس می‌تواند روی قضاوت مدیر تأثیر بگذارد و منطق او در تصمیم‌گیری را کاهش دهد و نظم فکری‌اش را از بین ببرد. اگر می‌خواهیم مدیر شایسته‌ای باشیم باید بر این ترس‌ها غلبه کنیم. در این یادداشت به تعدادی از مهم‌ترین ترس‌هایی که یک مدیر باید بر آنها غلبه کند اشاره شده است:

1) اشتباه در تصمیم‌گیری

به عنوان یک مدیر ما همواره در شرایطی قرار می‌گیریم که باید تصمیم‌گیری کنیم. مواجه شدن با تعداد زیاد تصمیمات باعث می‌شود که مدیر دچار "خستگی در تصمیم‌گیری" شود. خستگی در تصمیم‌گیری یک پدیده روانشناختی است که در سلامت روانی فرد مداخله می‌کند و روی توانایی او برای گرفتن تصمیمات خوب تأثیر می‌گذارد.

به این خستگی باید ترس از اشتباه بودن تصمیم را نیز اضافه کرد. اگر کارمندی که استخدام کرده‌ام نتواند جواب اعتمادم را بدهد، اگر کمپین بازاریابی‌مان شکست بخورد، اگر فروشندگان به اهداف فروشی که برای‌شان تعیین کرده‌ام دست نیابند، آن وقت چه کار کنم؟ این ترس‌ها باعث می‌شوند که مدیر در تصمیم‌گیری تعلل کند و آن را به تأخیر بیندازد. باید به خاطر داشته باشیم که حتی بهترین و بزرگ‌ترین مدیران نیز در دوران مدیریت خود بارها و بارها تصمیمات نادرست گرفته‌اند. پرهیز از تصمیم‌گیری همیشه بدترین راه‌حل است.

2) به خاطر رویکرد مورد انتقاد قرار گرفتن

یک مدیر بزرگ همواره امضای خودش را دارد. به عبارت دیگر یک مدیر سبک خاص خود را دارد که او را از سایر مدیران متمایز می‌کند. ممکن است یک مدیر به لباس رسمی سر کار اعتقاد داشته باشد در حالی که برای مدیر دیگری مهم نباشد که کارمندان چه لباسی می‌پوشند. 

نمی‌توان گفت که یک سبک مدیریتی همیشه درست و سبک دیگر همیشه نادرست است. اگر همواره این ترس را داشته باشیم که به خاطر رویکرد و سبک مدیریتی‌مان مورد انتقاد قرار بگیریم، به مدیری تبدیل خواهیم شد که دیگران می‌خواهند نه مدیری که خودمان اعتقاد داریم باید باشیم. مدیر یک سازمان هر رویکردی که اتخاذ کند عده‌ای از او تعریف می‌کنند و عده‌ای هم به انتقاد می‌پردازند پس بهتر است رویکردی را برگزینیم که بیشترین تناسب را با خودمان و سازمان‌مان دارد.

3) با اقتدار صحبت کردن

تحقیقات نشان می‌دهد که در میان مدیران مختلف در اقصی نقاط جهان صحبت کردن در جمع، یکی از بزرگ‌ترین ترس‌ها به حساب می‌آید. دلیل این ترس این است که صحبت کردن در مقابل دیگران فرد را در معرض دید چندین و چند نفر قرار می‌دهد و باعث می‌شود که او حس آسیب‌پذیری داشته باشد. هر لکنت زبان یا اشتباه کوچک دیگری می‌تواند فرد را در نظر دیگران غیرحرفه‌ای و بی‌کفایت جلوه دهد.

آماده‌سازی قبل از سخن گفتن در یک جمع با میزان ترس از این کار ارتباط عکس دارد. به عبارتی هرچقدر آمادگی ما بیشتر باشد ترس ما کمتر خواهد شد. علاوه بر این باید به خودمان یادآوری کنیم که ما هم انسان هستیم و مانند همه انسان‌هایی که مخاطب ما هستند، اجازه اشتباه کردن داریم.

4) قبول کردن مسئولیت

هر تصمیمی که مدیر می‌گیرد و هر اقدامی که انجام می‌دهد در حقیقت خود را در مقابل تمام ذینفعان آن تصمیم مسئول کرده است. درست است که شیرینی موفقیت و تلخی شکست برای همه است اما مدیر است که باید پاسخگوی ایرادات و انتقادات احتمالی باشد. مسئول بودن باید به مدیر این اعتماد به نفس را بدهد که به او اعتماد شده تا رهبری تیمی را به عهده بگیرد و آن را به مقصد نهایی برساند.

منبع: روزنوشته های پرویز درگی