میرجلال الدین کزازی معتقد است: شاید بیشتر از هر سامانه ادبی در جهان، شادی در ادبیات پارسی بازتاب یافته
باشد. اما برخی پژوهندگان ژرفای شادمانی را به درستی درنیافته اند. ما هر چه به
گذشته ایران نزدیک تر می شویم، شادی در رفتار و خوی ایرانیان را بیشتر می یابیم.
این استاد ادبیات و زبان فارسی درباره بازتاب
شادی در ادبیات پارسی به خبرنگار ادبیات ایسنا گفت: آنچه می توان
گفت اینکه وارونهء آنچه کسانی می پندارند، شاید بیشتر از هر سامانه ادبی در جهان
شادی در ادب پارسی بازتاب یافته باشد.این به آن ارجمندی که که شادی در فرهنگ و منش
و تاریخ ایرانی داشته است، بازمی گردد.
یکی از کهن ترین نمونه ها و برهان ها در این زمینه، سخنی
است که پادشاه بزرگ و نامدار هخامنشیان داریوش در آغاز سنگ نبشته بیستون آورده
است. او خدای خویش اهورا مزدا را سپاس می گذارد که شادی رابرای مردمانش آفریده
است. از این روست که در فرهنگ ایرانی ما بیشترین جشن ها و آئین های شادی را می
یابیم.
کزازی با اشاره به نمود شادی در ادبیات فارسی
ادامه داد: اما آنچه پاره ای از پژوهندگان را
واداشته است که بیانگارند شادی در فرهنگ و سخن پارسی نمودی گسترده ندارد، به اینکه
ژرفای شادمانی را به درستی درنیافته اند بازمی گردد. آنچه در این زمینه شایسته است
باز نمایم، همین نکته نغز است. درست است که در غزل پارسی –چه غزلهای عاشقانه و چه غزلهای
عارفانه- بارها به اندوه برمی خوریم. اما اگر مغز ما مغز اینگونه اندوه را
بشناسیم، خواهیم دانست که این اندوه نیز مگر شادی نیست؟؟
او با بیان اینکه «اگر اندوه
آزمون و هنجاری در درون و روان آدمی باشد،اندوه مایهء رنج و آزار اوست» ، اظهار کرد: این گونه از اندوه را به راستی
اندوه نمی توان شمرد. زیرا اندوه از آن روی که آزار دهنده است، اندوهناک می کوشد
به هر شیوه که می تواند خود را از بند برهاند. امروزیان هنگامی که سخت اندوهگین می
شوند، چاره ای را در آن می بینند از روان کاوان و روان پزشکان یاری بجویند تا
بتوانند اندوهشان را چاره کنند.
این شاهنامه پژوه گفت: اما اندوهی که غزلسرایان یاد می کنند، اندوهی سازنده، شیرین، دلپذیر و
افزاینده است. اندوهی که نه تنها اندوهگین را نمی آزارد، بلکه مایه شکفتگی و شادی
او می شود. از همین روی آنها نمی خواهند این اندوه را این اندوه را با
هزاران شادی برابر بنهند. حتی به گونهای میتوان گفت زندگیِ دلشدهی سخنور، به
این اندوه بازبسته است. این اندوه به راستی بُن و مغز شادمانی است. پس در سروده
پارسی که اندوهِ ستوده شده است، به راستی میتوان گفت با گونهای ناب و ویژه
دیگرسان از شادمانی روبرو هستیم، اگر شادمانی را هنجاری در آدمی بدانیم که مایه
افزایش، پرورش و بالندگی در او میشود.
کزازی درباره تاثیر سبک بر وجود شادی در ادبیات گفت: این
گونه از اندوه به فراوانی در سخن پارسی یافت میشود و سخنوران به فراخ آن را ستودهاند.
در سرودههای خراسانی از این اندوه کمابیش نشانی نیست، این سرودهها در برون و
پیکره بسیار شادماناند، زیرا سخنوران خراسانی برونگرا بودند و با جهانِ درون
پیوندی نداشتند، از این روی سرودههای خراسانی در برون، شادمانهاند و در آن بسیار
از بزم، شادی و زیبایی گیتی سخن رفته است.
او افزود: در سبک عراقی که یکی از شالودههای آن
درونگرایی و سخن گفتن از جهانِ نهان در آدمیست، این اندوه اندک اندک سربرمیآورد.
این اندوه، اندوهیست که در نهان و نهادِ خویش شکفتهتر و شادمانهتر از شادی است.
از نگاهی فراخ میتوان گفت این اندوه نامی است که سخنوران بر شادیِ شگرف، ناب و بیمانندِ
درونی نهادند.
کزازی تاریخ را بر شادی موثر دانست و گفت: ما هر چه به گذشتهی ایران نزدیکتر میشویم، شادی در رفتار و خوی ایرانیان بیشتر مییابیم. تنها به یک نمونه بسنده میکنم، جشنهای باستانی ایرانی که سامانههای شادیاند، در ایران کهن و در نخستین سدهها ایران بعد از اسلام پرشمارتر و پرشکوهتر برگزار میشدهاند. اگر سرودههای سخنوران سامانی و غزنوی را بنگریم، میبینیم که چامهها و سرودههای بسیاری درباره جشنهای گونهگون مانند نوروز، مهرگان، تیرگان و بهمنگان سروده شدند. اما اندکاندک هم از شمارِِ جشنها کاسته میشود هم ایرانیان آن جشنهایی را که همچنان برگزار میکردند و میکنند را با شکوهِ پیشین برپا نمیدارند. به گونهای که گرایش از سور به سوگ در تاریخ نوین ایران را میتوان دید.
منبع: www.isna.ir